صدای پای باران

می نویسم برای آنکس که به زودی می بارد...

۲۱۵ مطلب توسط «بچه مثبت» ثبت شده است

شادی روح شهدا صلوات

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • شنبه ۱۳ تیر ۹۴

    شهید حسین خرازی( فرمانده لشکر14امام حسین)

    شهید خرازی ، قبل از انقلاب :

    سال 1336 ه ش در یکی از محله‌های مستضعف‌نشین شهر شهیدپرور«اصفهان» بنام کوی«کلم»، در خانواده‌ای آگاه، متقی و با ایمان فرزندی متولد شد که او را حسین نامیدند.از همان آغاز، کودکی باهوش و مودب بود. در دوران کودکی به دلیل مداومت پدر بر حضور در نماز جماعت و مراسم دینی، او نیز به این مجالس راه پیدا کرد.از آنجا که والدین او برای تربیت فرزندان اهتمام زیادی داشتند، او را به دبستانی فرستادند که معلمانش افرادی متعهد، پایبند و مراقب امور دینی و اخلاقی بچه‌ها بودند. علاوه بر آن، اکثر اوقات پس از خاتمه تکالیف مدرسه، به همراه پدر به مسجد محله ؛می‌رفت و به خاطر صدای صاف و پرطنینی که داشت، اذان‌گو و مکبر مسجد شد.

    در سال 1355 پس از اخذ دیپلم طبیعی به سربازی اعزام شد. در مشهد ضمن گذراندن دوران سربازی، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید.

    طولی نکشید که او را به همراه عده‌ای دیگر بالاجبار به عملیات سرکوبگرانه ظفار در (عمان) فرستادند. حسین از این کار فوق العاده ناراحت بود و با آگاهی و شعور بالای خود، نماز را در آن سفر تمام می‌خواند. وقتی دوستانش علت را سئوال کردند در جواب گفت: این سفر، سفر معصیت است و باید نماز را کامل خواند.

    در سال 1357 به دنبال صدور فرمان حضرت امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگانها و سربازخانه‌ها، او و برادرش هر دو از خدمت سربازی فرار کردند و به خلیل عظیم امت اسلامی پیوستند. آنها در این مدت، دائماً در تکاپوی فعالیتهای انقلابی وبا تشکلهای انقلابی محل درتماس بودند.

    در سال 1357 به دنبال صدور فرمان حضرت امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگانها و سربازخانه‌ها، او و برادرش هر دو از خدمت سربازی فرار کردند و به خیل عظیم امت اسلامی پیوستند.

     شهید خرازی ، بعد از پیروزی انقلاب :

    از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، درگیر فعالیت در کمیته انقلاب اسلامی، مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای کردستان بود و لحظه‌ای آرام نداشت. 



    دشمن که هر روز در فکر ایجاد توطئه‌ای علیه انقلاب اسلامی بود، غائله کردستان را آفرید و شهید حاج حسین خرازی در اوج درگیریها، زمانی که به کردستان رفت، بعد از رشادتهایی که در زمینة آزاد کردن شهر سنندج (همراه با شهید علی رضاییان فرماندة قرارگاه تاکتیکی حمزه) از خود نشان داد، در سمت فرماندهی گردان ضربت که قویترین گردان آن زمان محسوب می‌شد، وارد عمل گردید و در آزادسازی شهرهای دیگر کردستان از قبیل دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت نقش مؤثری را ایفا نمود و با تدابیر نظامی، بیشترین ضربات را به ضدانقلاب وارد آورد.


  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • شنبه ۱۳ تیر ۹۴

    امام حسن مجتبی(علیه السلام)



    در نیمه ماه رمضان سوم هجری، اولین فرزند علی علیه‌السلام و فاطمه سلام الله علیها به دنیا آمد. پس از ولادت، نامگذاری از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاری پروردگار ماند.
    تا اینکه جبرئیل ،امین وحی، فرود آمد و گفت: « خدایت سلام می‌رساند و می‌گوید چون علی برای تو همانند هارون برای موسی است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون علیه السلام یعنی شبّر قرار ده!»
    رسول خدا فرمود: « زبان من عربی است و شبّر، عبری است.»
    جبرئیل گفت: « شبّر در زبان عرب به معنای« حسن» است.»
    به این ترتیب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنیه‌ی آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترین القابش« سیّد» و «سبط» و «تقی» است. 



    رابطه امام حسن علیه السلام و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم : امام حسن علیه السلام بیشتر از هفت سال با رسول خدا زندگی نکرد، ولی در همین مدت به شدت مورد عنایت آن حضرت بود و استفاده ‏های علمی و تربیتی فراوانی برد. محبت رسول خدا به امام حسن بسیار فراوان بوده و آن حضرت، گاهی نوه‌اش را در کارهای بزرگی همانند بیعت رضوان و مباهله با نصارای نجران هم شرکت می‌داده است. رسول خدا درباره‌ی او تعریف و تمجیدهای فراوانی نموده است که امام بعدها به مناسبت‌های مختلف، از آنها برای معرفی شخصیت الهی خویش سود جست. 


    امام حسن و فاطمه زهرا سلام الله علیها امام حسن علیه السلام با مادر خود، فاطمه‌ی اطهر، رابطه‏ای عمیق و متعالی داشت. فاطمه گاه با فرزندش بازی‌های کودکانه می‌کرد و گاه با ملاطفت مادرانه او را به عبادات مستحب تشویق می‌نمود. حسن نیز گزارش سخنان رسول خدا را پیش از هر کس، از مسجد به مادر می‌رساند و گاه در عبادت مادر دقت می‌کرد و از آن درس‌ها می‌گرفت.


    امام حسن علیه السلام با پدر، از آغاز خلافت تا شهادت : امام حسن از آغاز بیعت مردم با حضرت علی علیه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قوی‏ترین بازوی آن حضرت عمل کرد. در جریان بیعت، حضوری جدی داشت؛ در سه جنگ جمل ، صفین و نهروان حاضر بود. پیش از جنگ جمل هم به همراه عمّار یاسر و قیس بن سعد به کوفه رفت و با سرکوب‌کردن فتنه‌ی ابو موسی اشعری ، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جای پدر نماز جمعه بر پا داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهی‌اش کند که با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربت‌خوردن پدر نیز تمام تلاش خود را برای بهبود و استراحت آن حضرت به کار بست و در پایان به وصایای او گوش سپرد.

    جانشینی پس از شهادت پدر

    حضرت علی علیه السلام قبل از شهادت، امام حسن را وصی خود تعیین کرد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز قبل از آن به دو گونه این وصایت را اعلام کرده بودند؛ یکی به صورت تصریح به امامت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام پس از پدرشان، و دوم تصریح به امامت اوصیاء دوازده‌گانه‌ی خود، با ذکر اسامی آنها.

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • يكشنبه ۷ تیر ۹۴

    ۱۵ شعبان ولادت با سعادت امام حسن مجتبی مبارک باد


                   ماه رحمت، سفره اش گسترده شد

               زنده از فیضش جهان مرده شد
              
    آسمان پرگشته از شادی و شور
             
    آمده از لطف حق میلاد نور

                ولادت امام حسن (ع) مبارک

    ***

                                        میلاد حسن(ع) خسرو دین است امشب
                                
    شادی و سرور مؤمنین است امشب
                                 
    از یمن قدوم مجتبی(ع) طاعت ما
                                 
    مقبول خداوند مبین است امشب

    ***

                                                  روزه داران به رهش جان و دل ایثار کنید
                                         
    امشب از جام تولای وی افطار کنید
                                           
    میلاد کریم اهل بیت مبارک

                                              ***

                                               با عشق حسن(ع) من به جهان ناز کنم
                                         
    افطارمو با نام حسن باز کنم
                                                                                         صد شکر که درک شب قدر رمضان
                                          
    با جشن ولادتش آغاز کنم





  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر

    دعای غریق وحفظ دین

    شیخ صدوق روایت کرده از عبد الله بن سنان که گفت :

    حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: پس از این، شبهه ‏ای شما را خواهد رسید، که بدون نشانه دیده شدنی و امام هدایت کننده ‏ای خواهید ماند و از آن نجات نمی‏یابد، مگر کسی که دعای غریق را بخواند.

    عرض کردم: «دعای غریق چیست؟»

    فرمود: می‌گویی:
    «یا اللهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ»

    پس گفتم: «یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الاَبْصارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ» (راوی کلمه و الابصار را به دعا اضافه نمود)

    حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: «به راستی که خدای عزّوجل مقلب القلوب و الابصار است، اما آن‌چنان که من گفتم بگو:

    یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ


    منبع :مفاتیح الجنان ؛ بعد از زیارت وارث و قبل از زیارت حضرت عباس 

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • يكشنبه ۷ تیر ۹۴

    لبخند رضایتش می ارزد به همه سختی ها


    بگذار تمام دنیا مسخره ات کنند

     خودت را ...

     چادرت را ...

     سیاه بودنش را ...

     چهره بدون آرایشت را...

     می ارزد به یک لبخند رضایت مهدی  فاطمه (عج)

     گذشت آن زمان که نفت را طلای سیاه می گفتند

     این روزها طلا تویی ...

     سیاه هم چادرت ...

     طعنه ها دلسردت نکنند...

     بانو! با افتخار در کوچه های شهر قدم بزن.




  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • پنجشنبه ۴ تیر ۹۴

    فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت دارد.


    ما فعالان فضای مجازی بیکار نیستیم !

     

    گاهی از ما پرسیده می شود که:


     چرا اینقدر برای فضای مجازی وقت میگذارید، مگر بیکارید؟ 


    ما در فضای مجازی به دنبال تفریح و سرگرمی نیستیم.

    به دنبال پر کردن اوقات فراغت هم نیستیم.

    به دنبال اسم و رسم نیستیم.

    به دنبال التماس دعا از مسؤلین نیستیم.

    به دنبال ریا و خود نمایی و تظاهر نیستیم.

    نگاه ما به فضای مجازی متفاوت است.

    ما فضای مجازی را یک جبهه جنگ می دانیم

    جنگ همیشه با شلیک توپ و تفنگ نیست.

    فضای مجازی میدان مبارزه است و مبارزه بوده و هست و خواهد بود ،

    فقط شکل و نوع آن تفاوت کرده است.


    *مبارزه مرد میخواهد نه انسان بیکار.*


    همانطور که در دوران جنگ مسلحانه و به تعبیری "جنگ سخت" مردانی حضور یافتند که:

     خانواده داشتند،

     درس و دانشگاه داشتند،

     کار و زندگی داشتند.

    بیکار نبودند ،

    ولی بزرگترین کارشان شد دفاع از اسلام و انقلاب و از همه چیز خود گذشتند و ایثار نمودند.

    اکنون نیز در میدان "جنگ نرم" باید حضور یافت.

     

    ما که لیاقت بیش از این را نداریم و

    از هیچ چیزمان نگذشتیم جز اوقات فراغت خود برای دفاع به حد توان و وسع خود.


    به فرموده رهبر فرزانه انقلاب:



     

    البته ورود در فضای مجازی احتیاج به؛

    *ایمان 

    *علم 

    *ذوق و سلیقه و هنر

    دارد و بزرگترین آفت این کار گرفتار شدن به ؛

    *غرور 

    *سیاست زدگی 

    *حسادت 

    *سطحی نگری

    *روز مرگی 

    می باشد.

    دشمن دارد با این ابزار ایمان و غیرت و اعتقادات جوانان ما را نشانه می گیرد و

    در سایه بی عرضگی و بی لیاقتی بعضی از مسئولان فرهنگی و رسانه ای کشور ،

    تا حدودی در این جنگ موفق بوده است.

     

     باید جواب کار فرهنگی باطل آنان را با کار فرهنگی حق داد.


    عطرظهور

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • پنجشنبه ۴ تیر ۹۴

    همت همت مجنون...


    آی شهدا دست ما رو بگیر …بی سیم هایی که شما میزدید و بی سیم هایی که ما الان میزنیم خیلی

    تفاوت داره .شرمنده ایم بخدا …

    همت همت مجنون
    حاجی صدای منو میشنوید
    همت همت مجنون
    مجنون جان به گوشم
    حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر
    محاصره تنگ تر شده …
    اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی….
    خواهرا و برادرا را دارند قیچی می کنند ….
    اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند….
    خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم ولی انگار دیگه اثری نداره …
    عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده، بوی گناه می ده …
    همــــــــــــــــــــــــــــــــــت جان

    فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم ….
    حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتونو اذیت نکنه
    ولی کو اخوی گوش شنوا…
    حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه…….
    همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت ….

    کو اونایی که گوش میدن.حتی میان و به این نوشته های ماهم میخندن چه برسه به عملش
    حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه
    کمک می خوایم حاجی …….
    به بچه های اونجا بگو کمکــــــــــــــــــــــــــــــ برسونند

    داری صدا رو…….
    همت همت مجنون…….

    حکایت ما الان اینه،

    ولی کار ما از بیسیم زدن گذشته، کاش یه تیکه سیم می موند باش سیم خودمونو وصل کنیم به شهدا

    ولی افسوس که همه رو خودمون قطع کردیم. ولی بازم امیدمون به خودشونه.

    یه نگاهی به خودتون بکنید و راهتون رو عوض کنید.

    بخدا پشیمون میشید...

    شهدا شرمنده .دستمون رو بگیرید

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • چهارشنبه ۳ تیر ۹۴

    رهنمودهای اخلاقی آیت الله مجتهدی تهرانی(رحمت الله علیه)

    "به فقرابرسیدتا چشمتان نزنند.".

    دائم به فکر نمازونمازشب ونمازجماعت وذکر گفتن نباشید،کمی هم به فقرا برسید.

    به کسانیکه تمکن مالی دارند نصیحت می کنم که شمادر معرض چشم زخم هستید.شماکه وضع مالی تان خوب است،غالبا دچار چشم زخم هستید.

    هرماه یک گوسفند قربانی کنید،موثراست.گوشتش را بین فقرا ومستحقان تقسیم کنید.حتی فامیلتان ممکن است چشمتان بزنند.

    (برگرفته از کتاب طریق وصل)


  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • دوشنبه ۱ تیر ۹۴

    رهنمودهای اخلاقی آیت الله مجتهدی تهرانی(رحمت الله علیه)

    " خدا را در لحظه لحظه ی زندگی خود یاد کنید. "

    هر وقت نا امید از همه جا شدی بدون که کارت درست میشه.

    حدیث داریم به عزت و جلال خودم قسم که قطع میکنم امید بنده ای که به غیر من امید داره. امیدمون اگه گوشه دلمون به کسی باشه که کارمون را اون درست کنه خدا حاجت ما رو نمیده.

    ( برگرفته از سخنان حاج آقا مجتهدی )


  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • دوشنبه ۱ تیر ۹۴

    انس با قرآن

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • پنجشنبه ۲۸ خرداد ۹۴

    پاداش مخصوص روزه

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • پنجشنبه ۲۸ خرداد ۹۴

    مهجوربودن قرآن

  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • پنجشنبه ۲۸ خرداد ۹۴

    آمدرمضان...




    استشمام عطر خوشبوی رمضان گوارای وجود پاکتان.

    ماه مبارک آمد، ای دوستان بشارت
    کز سوی دوست ما را هر دم رسد اشارت
    آمد نوید رحمت، ای دل ز خواب برخیز
    باشد که باقی عمر، جبران شود خسارت




    آمد رمضان هست دعا را اثری
    دارد دل من شور و نوای دگری
    ما بنده عاصی و گنهکار توییم
    ای داور بخشنده بما کن نظری

    ****

    کاش در این رمضان لایق دیدار شوم
    سحری با نظر لطف تو بیدار شوم
    کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان
    تا که همسفره تو لحظه افطار شوم

    ****

    ماه رمضان است صفا آمده است
    بر خانه دل نو رو ضیا آمده است
    از سفره ما بوی بهشت می آید
    این سفره ز درگاه خدا آمده است

    ****

    آمد گه آمرزش و شهرُ الله عظمی / توفیق خدایا، تو ز ما سلب مفرما
    شد باز در رحمت خالق به روی خلق / چون ماه مبارک ز افق گشت هویدا . . .

    مارا به دعا کاش نسازند فراموش

    رندان سحرخیز که صاحب نفسانند ...



  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سه شنبه ۲۶ خرداد ۹۴

    در خاک آرمیدن با دستانی بسته...

    غواص را با دستان بسته یافته‌اند، یعنی شهادت دسته جمعی
    عده‌ای‌شان حتی جای جراحت نیز نداشته‌اند و این به این معناست که برادران قابیلی‌مان زنده‌ به گورشان کرده اند

    در آن لحظه که خاک روی چشمها و دهانت ریختند به چه می‌اندیشیدی؟

    برادرم در آن لحظه که زنده به گورت کرده‌اند به دستان لرزان مادر و چشمان پدر می‌اندیشیدی که چگونه تو را راهی این سفر کرده‌اند
    به چشمان منتظری که هر روز برای سلامتی‌ات دعا می‌کردند یا به قلبی که زین پس فقط باید با یادت روزگار بگذارند و سالها چشم به در بدوزند و برای بازگشتت دعا کند



    در آن لحظه به کدام چهره می اندیشیدی؟

    به همسرت که بعد از تو و بدون حضورت چگونه روزگار می‌گذارند یا به فرزندت که باید باقی راه را بدون حمایت پدرانت به تنهایی طی کند.
    شاید هم در آن دم چهره‌ی پیر جماران را به یاد آوری که چگونه امیدش به پیروزی شما و سربلندی این خاک بوده و هست و چقدر متاثر خواهد شد از شنیدن مفقود شدن ۱۷۵ غواص به یکباره آن هم در خاک دشمن و چه دردناک خواهد بود برای رهبرت.
    برای فرزندانی که نمی‌دانند سایبان دراز پدر از این دنیا رخت بر بسته‌ است یا نه و آیا این تنهایی و بی‌کسی گرد یتیمی ست که برسشان نشسته یا باید چشم به راه پدری باشند که به سفری طولانی رفته و بازخواهد گشت



    *قرآن و کاسه آب

    برادر هابیل‌ام ، روز اعزامت به یادت هست؟
    پدر از زیر قرآن با دلی نگران عبورت داد تا در پناه قرآن برای آزادی خاکت به مبارزه بروی و مادر با چشمانی اشک‌بار کاسه‌ی آبی برای بازگشت بی‌خطر و بی‌بلا به پشت پایت ریخت تا بازگردی تا آرامش خانه‌اش باشی اما ، اما دوباره دیدنت عمریست که آرزوی چشمان منتظرش شده است و پدری که پس از بی‌خبری چند سالی بیش نداشتنت را تاب نیاورد و رفت.
    حال مادر تنها به امید بازگشت تو زنده است به امید دیداری که با یک بوسه به رویت در کنار پیکرت جان دهد.
    اما افسوس که آمدنت خیلی به درازا کشیده و امروز هم که آمده‌ای بردستان مردم این شهر و در تابوت در پیش چشمانش خوابیده‌ای. 



    (باشگاه خبرنگاران)
  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • يكشنبه ۲۴ خرداد ۹۴

    دریادلان خط شکن

    «مجاهدت غوّاصان دریادل عملیات کربلای چهار و پنج، هرگز از یاد تاریخ این مرز و بوم نخواهد رفت. آن‌ها همچنانی که خدای متعال فرموده است زنده‌اند. ما باید تلاش کنیم آن ارزش‌ها را، که آن‌ها به خاطر آن در این میدان‌ها وارد شدند، زنده بداریم... این شهیدان دریادل و خط شکن متعلق به همه ملت ایرانند.»

    "برگرفته از بیانات رهبر انقلاب"

    به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، سردار سرتیپ باقرزاده در نشست خبری نحوه کشف پیکر 175 شهید غواص عملیات کربلای 4 که در منطقه ابوفلوس کشف شده اند، افزود: مظلومیت شهدا و سند جنایت بعثی ها به فراموشی سپرده شده و به جای آن مباحثی مطرح می شود که اهمیتی ندارد .

    وی گفت: باید تلاش رژیم بعثی در جنگ تحمیلی و همچنین شرکای آنها در حمله به کشورمان همواره بحث و بررسی شود.

    فرمانده کمیته جستجوی مفقودین با بیان اینکه در جریان کشف پیکر این شهدا تعدادی از رسانه های بیگانه از جمله بی بی سی شهادت رزمندگان را علت تصمیمات فرماندهانشان اعلام کردند، افزود: این رسانه ها و سردمدارانشان که شریک جرم رژیم بعثی هستند، با این اقدامات سعی در انحراف افکار عمومی دارند.

    سردار باقرزاده با بیان اینکه رزمندگان ما ابتدا اسیر شدند و بعد به شهادت رسیدند، گفت: تعدادی از این شهدا با دستانی بسته زنده به گور شدند و هیچ اثری از اصابت گلوله بر پیکر این شهدا وجود ندارد.

    فرمانده کمیته جستجوی ستاد کل نیروهای مسلح همچنین با بیان اینکه باید مظلومیت این شهدا بیان می شد، گفت: قصد نداشتیم از پیکر این شهدا رونمایی کنیم اما برای بیان مظلومیت آنها این کار را انجام می دهیم.

    وی با اشاره به نحوه شهادت این 175 شهید افزود: پیکر رزمندگان ما با عبور از اروند و جزیره ام الرصاص در 15 کیلومتری خط مقدم در منطقه ابوفلوس کشف شده اند که نشان می دهد این شهدا به این منطقه منتقل شده اند.

    وی با بیان اینکه عده ای به دنبال نادیده گرفته شدن مظلومیت این شهدا هستند، گفت: باید اهداف شهدا را مطرح کرد نه تعداد آنان و یا اینکه چند نفر از آنها دستشان بسته بود.

    سردار باقرزاده تصریح کرد: بسته بودن دست شهدای غواص اوج مظلومیت آنان است و ما امروز وظیفه داریم مظلومیت توأم با اقتدار شهدا را منتشر کنیم.

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • يكشنبه ۲۴ خرداد ۹۴

    چرا چادری شدم؟؟

    چرا چادری شدم؟
    گفتم: چه می‌دانم، لابد این ‌طوری خوش‌تیپ تری!!!
    گفت: خیر!!!
    گفتم: خب لابد فهمیدی این ‌طوری حجابت کامل‌تره مثلاً!!!
    گفت:خیر !!!

    گفتم: ای بابا!!! خب لابد عاشق یکی شدی،اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!

    گفت: نزدیک شدی!!!
    گفتم: آها!!! دیدی گفتم همه ‌ی قصه ‌ها به ازدواج ختم می‌شوند؟ دیدی!!!
    گفت: برو بابا… دور شدی باز...
    گفتم: خب خودت بگو اصلاً...

    گفت: یک جایی شنیدم چادر، لباس “حضرت زهرا”ست،                                

                                         خواستم کمی شبیه “حضرت زهرا” باشم .

                            

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • جمعه ۱۵ خرداد ۹۴

    یخ فروشی(آیت الله بهجت)

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • جمعه ۱۵ خرداد ۹۴

    نعمت داشتن دختر

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • جمعه ۱۵ خرداد ۹۴

    مناجات های خواجه عبدالله انصاری

    الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست دستم گیر که جز فضل تو پناهم نیست.
    الهی ترسانم از بدی،خود بیامرز مرا به خوبی خود.
    الهی بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما بی آب مکن.
    الهی هرکس ازآنچه ندارد مفلس است و من از آنچه دارم.
    الهی ابوجهل از کعبه می آید و ابراهیم از بتخانه،کار به عنایت بود ،باقی بهانه.
    الهی اگر مجرمم، مسلمانم و اگر بد کرده ام پشیمانم.
    الهی کدام درد از این بیش باشد که معشوق توانگر بود و عاشق درویش...

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • جمعه ۱۵ خرداد ۹۴

    کل گردان صلوات

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • جمعه ۱۵ خرداد ۹۴

    ای که یک عمر سرودی تو کجایی!تو کجایی؟

     

    مثل هر بار برای تو نوشتم:
    دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
    و ای کاش که این جمعه بیایی!
    دل من تاب ندارد،
    "همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟ ... تو کجایی؟ تو کجایی..." »

    و تو انگار به قلبم بنویسی:
    که چرا هیچ نگویند
    مگر این رهبر دلسوز، طرفدار ندارد، که غریب است؟

    و عجیب است
    که پس از قرن و هزاره
    هنوزم که هنوز است
    دو چشمش به راه است
    و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
    که گویند
    به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!
    و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!

    *****

    (وجواب امام زمان(عج))

    تو خودت!
    مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
    ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
    تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
    باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،
    ز غمخوارگی و مهر و عطوفت
    تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
    چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
    چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
    چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
    چه کسی راه به روی تو گشوده؟
    چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
    چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...
    و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
    تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
    هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...
    هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.
    خواهش نفس شده یار و خدایت ،
    و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،
    و به آفاق نبردند صدایت
    و غریب است امامت
    من که هستم ،
    تو کجایی؟
    تو خودت ! کاش بیایی
    به خودت کاش بیایی...!

  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • پنجشنبه ۱۴ خرداد ۹۴

    داستان جالب امتحان کردن همسر!!!

    ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ : ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ رو ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ شوهرﺵ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ !!!


    شوهر ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪ ، بعد ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻮﺷﺖ ، ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ هنگام ﺯﻧﮓ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺼﺪﺍ ﺩﺭﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ : ﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ ، ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻟﺒﺎﺳﺎمو ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻣﯿﺎﻡ ، ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ﻓﺪﺍﺕ ﺷﻢ !!! ﺧﺪﺍﺭﻭ ﺷﮑﺮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﻮﺭشو ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ، ﺍیشاله ﺩﯾﮕﻪ ﺭﯾﺨﺘﺶ ﻭ ﻧﺒﯿﻨﻢ ، ﮐﺎﺵ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪمش ﺑﺎ ﺗﻮ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯿﺸﺪﻡ. ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ، ﻣﻦ ﺗﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺸﺘﻢ. ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ…!


     ﺯﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ میمرد ﻭ ﭘﺮﭘﺮ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺮﻭﺝ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﭼﯽ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺘﻪ ؟!
     ﺩﯾﺪ شوهرﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ : ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﭼﭙﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ! ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻡ ﻧﻮﻥ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ…!!!


    پوتین خاکی

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • پنجشنبه ۱۴ خرداد ۹۴

    یه روز...

     

    .......یه روز یه ترکه ......

    یه روز یه ترکه میره جنگ میشه فرمانده ؛داداشش شهید میشه!با بیسیم بهش میگن لااقل جنازه داداشت و برگردون عقب!میگه اینا همشون داداشای من هستن ، کدومشونو بیارم ؟

    ) به یاد حمید و مهدی باکری)

                                                       

    .......یه روز یه ترکه ......

    اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان...؛خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛ یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو برای اینکه ما یه روزی تو این مملکت با آسایش زندگی کنیم.

                                                    

    .....یه روز یه رشتیه .....

    اسمش میرزا کوچک خان بود ،میرزا کوچک خان جنگلی ؛برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلقه تلاش کرد ،برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه ؛اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد.

                                                   

    ......یه روز یه قزوینه .....

    اسمش علامه دهخدا بود از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بوده و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاده است.

                                                 

    .... .یه روز یه لره .....

    اسمش کریم خان زند بود ساده زیست ،نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد.

                                                    

    .....یه روز ما همه با هم بودیم ....    

    ترک و رشتی و لر و اصفهانی و تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند ...؛  حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم ،به همدیگه می خندیم،؟!!!

    و اینجوری شادیم !!!!...؛این از فرهنگ ایرونی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند پس...

    با هم بخندیم :) به هم نخندیم:(

                            

    مطالب برگرفته از:توفانی از خنده

  • ۲ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • پنجشنبه ۱۴ خرداد ۹۴

    سالروز عروج ملکوتی حضرت امام(ره)تسلیت باد


    فرازهایی از وصیت نامه امام
    احتیاج ما پس از اینهمه عقب ماندگی مصنوعی به صنعت‌های بزرگ کشورهای خارجی حقیقتی است انکارناپذیر. و این به آن معنی نیست که ما باید در علوم پیشرفته به یکی از دو قطب وابسته شویم. دولت و ارتش باید کوشش کنند که دانشجویان متعهد را در کشورهایی که صنایع بزرگ پیشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نیستند بفرستند؛ و از فرستادن به امریکا و شوروی و کشورهای دیگر که در مسیر این دو قطب هستند احتراز کنند،
    مگر ان شاء اللَّه روزی برسد که این دو قدرت به اشتباه خود پی برند و در مسیر انسانیت وانسان‌دوستی و احترام به حقوق دیگران واقع شوند؛
     یا ان شاء اللَّه مستضعفان جهان و ملت‌های بیدار و مسلمانان متعهد، آنان را به جای خود نشانند. به امید چنین روزی.
      صحیفه امام - جلد ۲۱ - صفحه۴۳۴

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • چهارشنبه ۱۳ خرداد ۹۴

    آدما سه دسته اند...

    حاج آقا قرائتی:آدمها سه دسته اند:

    - عینک!
    - ملحفه!
    - فرش!
    وقتی یک لکه ی چایی بنشیند روی عینکت، "بلافاصله" زود آن را با "دستمال کاغذی" پاک می کنی!
    وقتی همان لکه بنشیند روی ملحفه، می گذاری "سر ماه" که لباس ها و ملحفه ها جمع شد، همه را با هم با "چنگ" (زمان قدیم!) می شویی!

    وقتی همان لکه بنشیند روی فرش، می گذاری "سر سال" ، با "دسته بیل" به جانش می افتی!!!
    خدا هم با بنده های مومنش مثل عینک رفتار می کند. بنده های پاک و زلالی که جایشان روی چشم است، تا خطا کردند، بلافاصله حالشان را می گیرد (والبته دردنیا و خفیف) .. دیگران را به موقعش تنبیه می کند آن هم با چنگ!! و آن گردن کلفت هایش را می گذارد تا چرک هایشان جمع شود (قرآن کریم: ما به کافران مهلت می دهیم تا بر کفر خویش بیافزایند) و سر سال (یا قیامت، یا هم دنیا و هم قیامت) حسسسسابی با دسته بیل(!) از شرمندگیشان در می آید!!!
  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • چهارشنبه ۱۳ خرداد ۹۴

    ازخودم شروع میکنم


    به دختر خانمها میگیم حجاب ........... میگن خب پسرا نگاه نکنن
    به آقا پسرها میگیم نــــــــــگاه ........... میگن خب دخترا اینجوری نگردن
     
    من میگم: 
    من اگر برخیزم ... تو اگر برخیزی ... همه بر میخیزند
    من اگر بنشینم ... تو اگر بنشینی ... چه کسی برخیزد؟؟؟
     
    به جای انداختن توپ تو زمین دیگران بیاید از خودمون شروع کنیم 
     
    این بهترین راهه
  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • چهارشنبه ۱۳ خرداد ۹۴

    خوشا آنان که در وایبر نرفتـــــــند



    خوشا آنان که قبل از تانگو مــردند
    بدون لاین و واتساپ جان ســپردند
    خوشا آنان که در وایبر نرفتـــــــند
    به دور از فیسبوک در خاک خفتند

    همان هایی که از تانگو بریــــــدند

    ز اینترنت به اونترنــــــــت پریدند
    همان هایی که یک فــــایلم نداشتند
    کامنت عشق بر عالـــــــــم نوشتند

    همان هایی که خیلی کـــار درستند

    به این پست مجــــــازی دل نبستند
    همان ها که ســــــعادت را خریدند
    شهادت لایــــــــک کردند و پریدند

    رضا رفیعی



    منبع
  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • چهارشنبه ۱۳ خرداد ۹۴

    با شمام...

    باورت نیست که زن حجب و حیا می خواهد؟

    دامنی پاک چو گل های خدا می خواهد؟

    گوهری که صدفش نیست، شود سرگردان

    صید گردد به کف و توطئه ی دلالان

    بی حجابی هنری نیست، شوی بی فرهنگ

    عاقبت بر چمن بی هنران بارد ننگ

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • چهارشنبه ۱۳ خرداد ۹۴

    مذهبی هایی که وبلاگ ندارند!!!

    چطور میشه که یکی مذهبی باشه  و ببینه این همه مطالب و عکس و تصویر و فایل های موسیقی و فیلمی که فقط و فقط برای سقوط انسان ها و فاصله انداختن بین اونا و هدف آفرینششون در این فضای مجازی ارسال میشه اما در حد توان و وقت خودش مطالب نورانی به نیت تذکر و یادآوری و رسالت انسانی و هدفی که به خاطر آن به این دنیا آمده ایم ارسال نکنه

     

    چطور میشه که  یکی مذهبی باشه و به اینترنت هم دسترسی داشته باشه  و بین این همه هجمه به مقدسات و  به هدف های مقدس دین ما و هرزه نویسی ها جلوی دشمنان قلمی بتونه بایسته اما در این تهاجم فرهنگی به جای یک نظاره گر بی اثر، یک مجاهد موثر فرهنگی نباشه؟


  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • چهارشنبه ۱۳ خرداد ۹۴