صدای پای باران

می نویسم برای آنکس که به زودی می بارد...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام علی (ع)» ثبت شده است

عیدغدیر





امام على علیه السلام :هر روزى که در آن خداوند نافرمانى نشود ، عید است .

امام على علیه السلام فرموده اند :حرص و تکبّر و حسادت، انگیزه هاى فرورفتن در گناهانند.

حضرت علی علیه السلام می فرماید:بهترین صفهای نماز جماعت، صف اول است که صف ملائکه است و بهترین جای صف اول، سمت راست امام است.
  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • پنجشنبه ۹ مهر ۹۴

    بنی آدم اعضای یکدیگرند همه یک به یک نوکرحیدرند

                           

    بنی آدم اعضای یکدیگرند

    همه یک به یک نوکر حــیـــدرند

    چو عضوی به درد آورد روزگار

    مدد گیرد از صاحب ذوالـــفـــقـــآر

    بنی آدم اعضای یکدیگرند

    همه سر به سر نوکر حــــیــــدرند

    تو کز محنت این جهان در غمی

    چو خواهی رهایی بگو یـــاعـــلــــی

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • يكشنبه ۱۴ تیر ۹۴

    فزت ورب الکعبه



    بابا اتاق پر شده از بوی مادرم

    وقتش رسیده پر بکشی سوی مادرم

    دیگر خجل نباش تو از روی مادرم

    فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم

    از پشت در دوباره تو را می زند صدا

    تا که به دست تو بدهد محسن تو را

    سی سال در نبودن مادر شکسته ای

    پهلو به پهلویش پس آن در شکسته ای

    در کوفه های درد مکرر شکسته ای

    از مردم و نبودن باور شکسته ای

    گر چه شکسته ای و دلت هم شکسته تر

    این دل شکسته را هم از این کوفه ها ببر

    یادت که هست مادر ما قد خمیده بود

    یادت که هست گیسوی مادر سپیده بود

    یادت که هست محسن خود را ندیده بود

    یادت که هست غنچه خود را نچیده بود

    آنروزها که قد تو آنجا خمیده شد

    موی منم شبیه تو بابا سپیده شد

    مادر رسیده عطرپیمبر بیاورد

    تو تشنه ای برای تو کوثر بیاورد

    مرهم برای این دل پرپر بیاورد

    تا خار را ز دیده ی تو در بیاورد

    حرفی بزن که مونس تو مادر آمده

    حالا که استخوان زگلویت در آمده

    بابا بگو به مادرم از غصه های من

    از کوفه های بعد تو و ماجرای من

    از بی حسین گشتن من از عزای من

    از کوفه گردی من و از کربلای من

    بابا بگو که زینب خود را دعا کند

    بعد از حسین زود مرا هم صدا کند

    مادر رسید و زخم سرت را نگاه کرد

    گریه برای گودی یک قتلگاه کرد

    پس رو به روسیاهی خیل سپاه کرد

    نفرین به رقص خنجر مردی سیاه کرد

    وشمر جالسٌ ... نفس مادرم گرفت

    سر که به نیزه رفت دل معجرم گرفت

    منبع

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • يكشنبه ۱۴ تیر ۹۴