جنگی که در شهریور 1359ه ش توسط دیکتاتور معدوم عراق ،صدام حسین به
مردم ایران تحمیل شد؛ظهور اسطوره هایی رادر پی داشت که غیر از تاریخ
صدر اسلام،در هیچ برهه ای از تاریخ بشرنشانی از آنها نیست.
ومهدی زین الدین یکی از این اسطوره هاست؛اسطوره ی زنده.
سال 1338 ه ش در کانون گرم خانوادهای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب
سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن
و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن
وضو، مخصوصاً هنگام شیردان فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت
مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم میداد.
نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را بدون معلم و
استاد یاد بگیرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان
در اوقات بیکاری به پدرش که کتابفروشی داشت، کمک میکرد و به عنوان یک
فرزند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری میداد.
مهدی در دوران تحصیلات متوسطهاش به لحاظ زمینههایی که داشت با مسائل
سیاسی و مذهبی آشنا و در این مدت (که با شهید محرب آیتالله مدنی (ره)
مانوس بود)، روح تشنه خود را با نصایح ارزنده و هدایتگر آن شهید
بزرگوار سیراب مینمود و در واقع در حساسترین دوران جوانی به هدایت
ویژهای دست یافته بود. به همین دلیل از حضرت آیتالله مدنی بسیار یاد
میکرد و رشد مذهبی خود را مدیون ایشان میدانست.
در مسیر مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی، پدر شهیدان – مهدی و مجید
زینالدین – برای بار دوم از خرمآباد به سقز تبعید گردید. این امر
باعث شد تا مهدی که خود در مبارزات نقش فعالی داشت دوری پدر را تحمل
کند و سهم پدر را نیز در مبارزات خرمآباد بردوش کشد.
در ادامه مبارزات سیاسی دوران دبیرستان، کینه عمیقی نسبت به رژیم پهلوی
پیدا کرد و زمانی که حزب رستاخیز شروع به عضوگیری اجباری مینمود. شهید
زینالدین به عضویت این حزب در نیامد و با سوابقی که از او داشتند از
دبیرستان اخراجش کردند. به ناچار برای ادامه تحصیل، با تغییر رشته از
ریاضی به طبیعی موفق به اخذ دیپلم گردید و در کنکور سال 1356 شرکت کرد
و ضمن موفقیت، توانست رتبه چهارم را در بین پذیرفتهشدگان دانشگاه
شیراز بدست آورد. این امر مصادف با تبعید پدرش به جرم حمایت از امام
خمینی(ره) از خرمآباد به سقز و موجب انصراف از ادامه تحصیل و ورود
جدیتر ایشان در سنگر مبارزه پدرش شد.
پس از مدتی پدر شهید زینالدین از سقز به اقلید فارس تبعید شد. این
ایام که مصادف با جریانات انقلاب اسلامی بود، پدر با استفاده از فرصت
پیشآمده، مخفیانه محل زندگی را به قم انتقال داد. مهدی نیز همراه
سایراعضای خانواده، از خرم آباد به قم آمد و در هدایت مبارزات مردمی
نقش موثرتری را عهدهدار شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین کسانی بود که جذب نهاد مقدس
جهادسازندگی شد و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، برای انجام
وظیفه شرعی و اجتماعی خود و حفظ و حراست از دستآوردهای خونین انقلاب،
به این نهاد مقدس پیوست. ابتدا در قسمت پذیرش و پس از آن به عنوان
مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انجام وظیفه کرد.
شهید زینالدین در زمان مسئولیت خود در واحد اطلاعات (که همزمان با
غائله خلق مسلمان و توطئههای پیچیده ضدانقلاب در شهر خونین و قیام قم
بود) با ابراز نقش فعال خود و با برخورداری از بینش عمیق سیاسی، در
خنثی کردن حرکتهای انحرافی و ضدانقلابی گروهکهای آمریکایی نقش به سزایی
داشت.
با آغاز تهاجم دشمن بعثی به مرزهای میهن اسلامی، شهید زینالدین
بیدرنگ پس از گذراندن آموزش کوتاه مدت نظامی، به همراه یک گروه صدنفره
خود را به جبهه رساند و به نبرد بیامان علیه کفار بعثی پرداخت.
پس از مدتی مسئول شناسایی یگانهای رزمی شد. و بعد از آن نیز مسئول
اطلاعات – عملیات سپاه دزفول و سوسنگرد گردید. در این مسئولیتها با
شجاعت، ایمان و قوت قلب،تا عمق مواضع دشمن نفوذ میکرد و با شناسایی
دقیق و هدایت رزمندگان اسلام، ضربات کوبندهای بر پیکر لشکریان صدام
وارد میآورد. بخشی از موفقیتهای بدست آمده توسط رزمندگان اسلام در
عملیات فتحالمبین، مرهون تلاش و زحمات ایشان و همکارانش در زمان تصدی
مسئولیت اطلاعات – عملیات سپاه دزفول و محورهای عملیاتی بود.
شهید زینالدین در عملیات بیتالمقدس مسئولیت اطلاعات – عملیات قرارگاه
نصر را برعهده داشت و بخاطر لیاقت، ایمان، خلوص، استعداد رزمی و شجاعت
فراوان، در عملیات رمضان به عنوان فرمانده تیپ علیبن ابیطالب(ع) - که
بعدها به لشکر تبدیل شد – انتخاب گردید.
در عملیات رمضان، تیپ علیبن ابیطالب(ع) جزو یگانهای مانوری و خطشکن
بود و به حول و قوه الهی و با قدرت فرماندهی و هدایت ایشان – در
بکارگیری صحیح نیروها و موفقیت آن یگان در این عملیات – بعدها این تیپ،
به لشکر تبدیل شد.
لشکر مقدس علیبن ابیطالب(ع) در تمام صحنههای نبرد سپاهیان اسلام
(عملیات محرم، والفجرمقدماتی، والفجر3 و والفجر4) خط شکن و به عنوان
یکی از یگانهای همیشه موفق، نقش حساس و تعیین کنندهای را برعهده داشت.
صبر، استقامت، مقاومت جانانه و به یادماندنی این یگان، همگام با سایر
یگانها در عملیات پیروزمندانه خیبر بسیار مشهور است. هنگامی که دشمن از
هوا و زمین و با انواع جنگافزارها و هواپیماهای توپولوف و میگ و
بمبهای شیمیایی و پرتاب یک میلیون و دویست هزار گلوله توپ و خمپاره،
جزایر مجنون را آماج حملات خویش قرار داده بود، او و یگان تحت امرش
مردانه و تا آخرین نفس جنگیدند و دشمن زبون را به عقب راندند و جزایر و
حفظ کردند.
خصوصیات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شکنی شبهای عملیات و جنگیدن با
دشمن در روز و مقاومت در برابر سختترین پاتکها به خاطر این روحیه بود.
روحیهای که اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود.
مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچگاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده
نمیشد.
شهید زینالدین در کنار تلاش بیوقفهاش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد
داشت که جبهههای نبرد، مکانی مقدس است و انسان دراین مکان، به خدا
تقرب پیدا میکند. همیشه به رزمندگان سفارش میکرد که به تزکیه نفس و
جهاد اکبر بپردازند.
او همواره سعی میکرد که با وضو باشد. به دیگران نیز تاکید مینمود که
همیشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسیار داشت و با قرآن مجید
مانوس بود و به حفظ آیات آن میپرداخت.
به دلیل اهمیتی که برای مسائل معنوی قایل بود نماز را به تانی و خلوص
مخصوصی به پا میداشت. فردی سراپا تسلیم بود و توجه به دعا، نماز و
جلسات مذهبی از همان دوران کودکی در زندگی مهدی متجلی بود.
با علاقه خاصی به بسیجیها توجه میکرد. محبت این عناصر مخلص در دل او
جایگاه ویژهای داشت. برای رسیدگی به وضعیت نیروها و مطلع شدن از احوال
برادران رزمنده خود به واحدها، یگانها و مقرهای لشکر سرکشی مینمود و
مشکلات آنان را رسیدگی و پیگیری میکرد. همواره به برادران سفارش
میکرد که نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و همیشه خودشان را نسبت
به آنها بدهکار بدانند و یقین داشته باشند که آنها حق بزرگی بر گردن ما
دارند.