صدای پای باران

می نویسم برای آنکس که به زودی می بارد...

۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام خامنه ای» ثبت شده است

قدر شما را می دانیم..(پیام تشکر رهبر انقلاب)

پیام تشکر امام خامنه ای از کاروان ورزشی ایران در المپیک ۲۰۱۶ ریو

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است.
بسمه‌تعالی
به کاروان ورزشی بازگشته از المپیک: قهرمانانی که با مدال‌آوری دل ملت را شاد کردند؛ به پهلوانانی که از حق خود بر اثر ناداوریها محروم شدند؛ به ورزشکارانی که عدم موفقیت آنان از ارزش تلاش و کوشش آنها نمی‌کاهد؛ به بانوان ورزشکاری که نشانه‌ی افتخارآمیز پوشش زن ایرانی را به رخ همگان کشیدند، به بانوی شجاعی که با حجاب کامل در پیشانی کاروان درخشید، و به مربیان و پیش‌کسوتان ورزش کشور، خوشامد میگویم و از همه‌ی شما سپاسگزاری میکنم. قدر شما را میدانیم.
سیّد علی خامنه‌ای
۲ شهریور ماه ۱۳۹۵


  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سه شنبه ۲ شهریور ۹۵

    زهرایی بمانیم...

    مظلومیت یعنی ،
    در بیت فریاد میزنند :
    ما اهل کوفه نیستیم ، علی تنها بماند !
    و در شهر اشعث‌ ها رأی می‌آورند :)
    .
    مظلومیت یعنی ،
    بغض حسن ..
    اشک حسین ..
    یعنی دست های بسته ی فاتح خیبر !
    شعله های در
    چشمه ی کوثر ..
    .
    بخدا قسم‌ !
    اگر در برابر دین ما بایستید ،
    در مقابل دنیا‌ی‌تان می‌ایستیم !
    تمام قد !
    و هنوز هم هستند زهرا هایی که فدایی علی هستند !
    .
    بخدا قسم !
    هنوز هم هستند زهرا هایی که
    پشت در خواهند سوخت
    عمرشان در راه ولایت ، کوتاه خواهد شد ..
    سیلی خواهند خورد ..
    در کوچه های بی غیرتـی
    چادرشان‌ خاکی خواهد شد ..
    کودکانشان را فدا خواهند کرد ..
    اما نمیگذارند مویی از سر سیدعلی کم شود !
    .
    به گور خواهید بُرد !
    آرزوی حتی لحظه ای برگشتن ما را از راه سرخ شهادت !
    آرزوی تمام کردن این نهضت را !
    ما انقلاب کردیم برای حسین !
    و تا پرچم سرخ را به دست پسر فاطمه نسپرده ایم ،
    تا آخرین قطره ی خون
    در برابر تمام دنیا می‌ایستیم !
    .
    وای به حالتان !
    بغضی در گلوی رهبرم خانه کند ..
    بخدا قسم !
    چنان حماسه ای رقم میزنـیم
    که طومار دنیاطلبی‌ و عداوت‌تان الی الابد  بسته شود !
    که ایمان بیاورند به‌ کم من فئة قلیلة ..
    که هم الغالبون !
    .
    بخدا قسم !
    زینب وار
    و
    زهراگونه
    تا زمانی که منتقم اشک های دل شیعه برسد ،
    پشتیبان ولایت می مانیم !
    .

    ما‌بیخیال‌سیلی‌مادر‌نمیشویم
    قلب‌همه‌ما‌گرفت
     
    .
    و الحمدلله برای زهرایی بودنمان

  • ۲ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • پنجشنبه ۲۷ اسفند ۹۴

    جاده لغزنده است

    در جاده های انقلاب ،روی تابلویی نوشته بود:

    جاده لغزنده است
    دشمنان مشغول کارند!
    با احتیاط برانید
    سبقت ممنوع...
    دیر رسیدن به پست و مقام بهتر از هرگز نرسیدن به "امام زمان" است...
    حداکثر سرعت مجاز سرعت حرکت "ولی فقیه" است...
    اگر پشتیبان "ولایت فقیه" نیستید لااقل کمربند "دشمن" را نبندید!
    کمربند امن ولایت را محکم ببندید...
    با دنده لج حرکت نکنید تا در دست انداز شیطان نیفتید

    و با وضو حرکت کنید
                             این جاده مطهر به خون شهدا ومعطر به عطر ولایت است...

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سه شنبه ۱۱ اسفند ۹۴

    نماز تاج بندگی

    خداوند... کلید آسمان را به کسی می بخشد که شبی ؛
    با کلید اشک چشمانش را گشوده باشد...


  • ۳ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • جمعه ۹ بهمن ۹۴

    ۹ دی،روز بصیرت ومیثاق با رهبری

    از زمانی که جریان فتنه در روز قدس و ۱۳ آبان سال ۸۸ بر شعار "مرگ بر اسرائیل" و "مرگ بر آمریکا" ضربدر کشید و اقدام به سردادن شعارهای انحرافی کرد، تا هتک حرمت بزرگترین مقدسات مردم ایران خیلی طول نکشید. فتنه گران با هتاکی به امام راحل در ۱۶ آذر قلب ملت ایران را به درد آورد اما وقتی کار به جسارت به خیمه ابا عبدالله(ع) و هتاکی به روز مقدس عاشورا کشید، دیگر صبر ملت لبریز و شد آنچه شد.

     

    با انتشار خبر هتک حرمت روز عاشورا در هیأت‌های مذهبی و مساجد، عزاداران حسینی به خیابانهای مرکزی تهران گسیل شدند و یبزهای ضددین را از خیابان ها فراری دادند.

    در واقع شب شام غریبان درحالی که یاران باقی مانده در ویرانه‌های دشت کربلا اشک درچشمانشان حلقه زده بودو می گریستند، یاران امام راحل(ره) نیز از هتک حرمت به ائمه و دسته عزاداری سالار شهیدان، خون می گریستند و این بی‌احترامی مزید علتی بر اندوه جانگدازآنان شده بود.

    به این دلیل بی حرمتی به عاشورا، حادثه ای معمولی نبود که بتوان از کنار آن به سادگی گذشت.
    پیش از آن نیز به عکس امام راحل(ره) توهین شده بود و سراسر کشورازاین جسارت به خروش آمده بود، اما حریم نگه‌نداشتن عاشورا آتشی بود بر باروتی که طی ۸ ماه دروجود مردم علاقه مند نظام و انقلاب متراکم شده بود.

    نتیجه این انفجار خیره کننده، حماسه ۹ دی بود؛ حماسه ای که فقط ۳ روز پس از جسارت به عاشورا و عزای اباعبدالله سراسر ایران را فرا گرفت و یک باردیگر نشان داد که مردم ایران اسلامی فارغ از دسته بندی های سیاسی و مشکلات و کاستی ها، اما درپایبندی به اسلام، انقلاب و ولایت فقیه با هیچ کسی تعارف ندارند.

    مردم با بصیرت و انقلابی کشورمان در حرکتی خودجوش با پخش اعلامیه هایی مبنی بر راهپیمایی در روز ۹دی جهت اعلام برائت از فتنه گران و حمایت از رهبری و آرمان های انقلاب و اسلام دست به تظاهراتی با شکوه و به یادماندنی زدند. در این روز بود که قریب به اتفاق تحلیلگران سیاسی و سران کشورهای غربی و فتنه گران شوکه شدند. آنان هرگز تصور نمی کردند که 9 دی روز تشییع جنازه فتنه باشد.

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • چهارشنبه ۹ دی ۹۴

    نامه رهبر انقلاب اسلامی به عموم جوانان در کشورهای غربی‌

    امروز، تروریسم درد مشترک ما و شما است .

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نامه‌ای به عموم جوانان در کشورهای غربی، حوادث تلخ تروریستی فرانسه را زمینه‌ای برای همفکری خواندند و با برشمردن نمونه‌های دردناکی از «آثار تروریسم مورد حمایت برخی قدرت‌های بزرگ در دنیای اسلام، پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل و لشکرکشی‌های خسارت‌آفرین سالهای اخیر به دنیای اسلام»، خطاب به جوانان خاطرنشان کردند: من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. 

    جدول محورهای این نامه:

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • دوشنبه ۹ آذر ۹۴

    خلاصه ای از بیانات آقا در دیدار با دانشجویان ودانش آموزان

    بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
    والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین. السّلام علی الحسین و علی علیّ‌بن‌الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.

    ...

     این روزها روزهای زینب کبرا است (سلام‌الله‌علیها) و زینب کبرا (سلام‌الله‌علیها) همان کسی است که ماجرای عاشورا را زنده نگه داشت، مانع شد از اینکه این ماجرا در خلال افسونهای سیاسی دستگاه حاکم آن روز از بین برود و فراموش شود یا در تاریخ کهنه شود؛ مسئله را زینب کبرا (سلام‌الله‌علیها) زنده نگه داشت؛ بنابراین روزهای مهمّی است.

     برهه‌ی تاریخی ما هم برهه‌ی تاریخی مهمّی است؛ ملّت ایران در حال تثبیت عزّت خود و در راه ترسیم نقشه‌ی کلان پیشرفت خود به سمت آرمانها است. بنابراین آگاهی جوانها مهم است، بصیرت نسبت به وضعیّت موجود مهم است و این جمع، فرصتی است برای اینکه در این زمینه‌ها قدری صحبت بشود.



     اوّلاً این نکته را عرض بکنیم که این، پایه‌ی خیلی از بحثهای ما است، مبارزه‌ی با استکبار در انقلاب اسلامی و در میان ملّت ما یک حرکت معقول و منطقی و دارای پشتوانه‌ی علمی، و یک حرکت خردمندانه است، برخلاف آنچه بعضی میخواهند وانمود بکنند که این یک حرکت شعاری است، احساساتی است، متّکی به منطق و عقلانیّت نیست، بعکس، حرکت ملّت ایران یک حرکت متّکی به عقلانیّت است. از دین و آیه‌ی قرآن و آنچه الهام دینی است فعلاً صرف‌نظر میکنیم؛ «اَشِدّآءُ عَلَی الکُفّار» و «رُحَمآءُ بَینَهُم»(۱) و «قاتِلوا اَئِمَّةَ الکُفر»(۲) را فعلاً کنار میگذاریم، چون کسانی به این چیزها معتقد هم نیستند یا باور هم ندارند؛ به تجربه‌ی ملّت ایران تکیه میکنیم.

     حادثه‌ای در کشور ما در سال ۱۳۳۲ اتّفاق افتاد -حادثه‌ی بیست‌وهشتم مرداد- که یکی از حوادثی است که ملّت ایران را با تجربه‌ها آمیخته میکند، مانع از خطا و اشتباه دیدِ او میشود؛ در این حادثه یک تجربه‌ی بزرگ برای ملّت ایران به وجود آمد، این تجربه را هرگز نباید فراموش کرد؛ بله، از سال ۳۲ تا حالا شصت سال میگذرد.
    اوّلاً در خلال این شصت سال این قبیل حوادث تکرار شده است، ثانیاً حادثه‌ی تاریخی وقتی حامل درس است، گذشت زمان تأثیری ندارد و باید از آن درس گرفت. حادثه از این قرار بود که دولت مصدّق که نفت را، منبع ثروت ملّی کشور را از چنگ انگلیسی‌ها و از دست انگلیسی‌ها با کمک افرادی که بودند -مرحوم آیت‌الله کاشانی و دیگران- توانست خارج کند، یک اشتباه تاریخی انجام داد و آن تکیه‌ی به آمریکا بود. در مقابلِ دشمنی انگلیس‌ها، فکر کرد باید یک پشتیبانی در عرصه‌ی بین‌المللی داشته باشد، این پشتیبان آن روز از نظر او آمریکا بود؛ به آمریکایی‌ها اعتماد کرد؛ امید او به آمریکایی‌ها بود. از این خوش‌بینی و ساده‌اندیشی، آمریکایی‌ها استفاده کردند، [کودتای‌] بیست‌وهشتم مرداد را به راه انداختند. یک مأمور آمریکایی با نام و نشان مشخّص که کاملاً مضبوط [است] و ما می‌شناسیم، میدانیم -اسمش هم در تاریخ هست- بلند شد آمد اینجا؛ آمریکایی بود، رفت در سفارت انگلیس یا در سفارت یک کشور غربی یا شاید هم کانادا مستقر شد و پولی را که آورده بود تقسیم کرد، افرادی را با خودش همراه کرد؛ عناصر و عوامل داخلی خائن هم وجود داشتند؛ کودتای بیست‌وهشتم مرداد را راه انداخت و همه‌ی زحماتی را که ملّت ایران در ظرف دو سه سال -دوران ملّی شدن صنعت نفت- کشیده بودند، بر باد داد. مصدّق را هم گرفتند، بردند زندانی کردند و محمّدرضای پهلوی را که از ایران فرار کرده بود، برگرداندند، به سلطنت نشاندند؛ و ۲۵ سال از سال ۳۲ تا سال ۵۷ این ملّت، زیر یوغ حکومت تحمیلی و وابسته‌ی پهلوی به انواع خفّتها، انواع فشارها، انواع سختی‌ها مبتلا شد؛ آمریکایی‌ها [این کار را] کردند.
    مستشاران نظامی‌شان ارتش ما را تصرّف کردند، عوامل اقتصادی‌شان سیاستهای اقتصادی خود را پیش بردند؛ علاوه بر اینها -اینها کارهای ظاهری و مشهود بود- کارهای غیرمشهودی کردند که هنوز تحلیلگران ما متأسّفانه نرسیده‌اند که به حرکات غیرمشهودِ در جهت نابودی ثروتهای معنوی و انسانی ملّت ایران که از طرف آمریکایی‌ها در ایران در این ۲۵ سال انجام گرفت، رسیدگی کنند؛ هنوز نتوانسته‌اند. اینها مسائلی است که جای تحقیق دارد و جای دنبال‌گیری دارد.
     ۲۵ سال اختناق، فشار بر ملّت ایران، ضایع کردن منابع انسانی این کشور، غارت منابع طبیعیِ این کشور، بدنام کردن ملّت ایران در میان ملّتهای مسلمان در منطقه، کارهایی بود که آمریکایی‌ها در این مدّت کردند. چقدر انسانها کشته شدند، چقدر انسانها زندان رفتند، چقدر انسانها شکنجه شدند، در داخل کشور چه سیاستهای خائنانه‌ای علیه ملّت ایران انجام گرفت که همه در سایه‌ی حضور آمریکایی‌ها و حضور دولت دست‌نشانده‌ی آمریکایی‌ها در ایران [بود] و به‌خاطر اعتمادی که آن روز، آن آقا از روی ساده‌اندیشی به آمریکا کرد.

    خب، ملّتها در مقابل حوادث دوجورند؛ بعضی از ملّتها حادثه را، سختی را، شکنجه را لمس میکنند امّا نمیتوانند یک تحلیل و یک جمع‌بندی درستی برای خودشان به وجود بیاورند که این جمع‌بندی آنها را به حرکت متقابل وادار کند؛ بعضی ملّتها این‌جورند. ملّتهایی که رهبران کارآمد و شایسته‌ای داشته باشند، نه، سختی‌ها را تحمّل میکنند امّا در کنار آن، آگاهی‌ها و بصیرتها و راه‌حل‌ها و تقویّت باورهای صحیح و منطقی را هم دنبال میکنند؛ ملّت ایران از این قبیل بود. خدای متعال تفضّل کرد، رهبری امام بزرگوار را به این ملّت به‌عنوان یک موهبت بزرگ داد، امام بزرگوار ملّت را آگاه کرد، بصیرت بخشید، سختی‌ها را خودش تحمّل کرد، زندان رفت، تبعید شد، دست برنداشت؛ بتدریج این آگاهی و بصیرت همه‌گیر شد، تا در سالهای ۵۶ و ۵۷ به شکل یک حرکت عمومی در میان ملّت ایران درآمد.
    ...


    هرجا ملّتها حرکت کنند، ایستادگی کنند، صبر و مقاومت نشان بدهند، پیروزی قطعی است؛ همه‌جا همین‌جور است. اشکال کار مبارزاتی که به شکست می‌انجامد، این است که یا ملّتها طاقت ندارند و ایستادگی نمیکنند، یا رهبرانی که بتوانند اینها را درست اداره کنند ندارند.
    ...
    (رهبر انقلاب پس از این سخنان به حرکت عظیم وانقلاب مردم ایران با اتکا به خداوند اشاره کردندو به شرح مثال هایی از دخالت ها ومخالفت های آمریکا در جریان انقلاب پرداختند. سپس بیان کردند:..)

    لذا در طول این ۳۶ سال یا ۳۷ سال، آمریکایی‌ها هر کاری علیه انقلاب کردند، شکست خوردند؛ بعد از این هم ان‌شاءالله شکست خواهند خورد. هدف از این حرف این است که ما به‌عنوان ملّت ایران، به‌عنوان مردمی که کشورمان را دوست داریم، به‌عنوان مردمی که برای خودمان یک آینده‌ای ترسیم کرده‌ایم که میخواهیم خودمان را به آن آینده برسانیم، آمریکا را بشناسیم؛ هدف این است.


     یکی از کارهای آمریکایی‌ها در این سالهای آخر، این است که کسانی را وادار کنند به بَزَک‌کردن چهره‌ی آمریکا؛ به اینکه این‌جور وانمود بکنند که آمریکایی‌ها اگر هم یک روزی دشمن بودند، امروز دیگر دشمنی نمیکنند؛ هدف این است. هدف این است که چهره‌ی دشمن برای ملّت ایران پنهان بماند تا از دشمنی او غفلت بشود و او بتواند دشمنی خودش را اعمال کند و خنجر را از پشت فرو کند؛ هدف این است. یک عدّه‌ای البتّه مغرضانه این کار را میکنند، یک عدّه‌ای هم از روی ساده‌لوحی این کار را میکنند. واقعیّت قضیّه این است که اهداف آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی هیچ تغییر نکرده است؛ هیچ تغییر نکرده. امروز هم اگر بتوانند جمهوری اسلامی را نابود کنند، یک لحظه تأمّل نمیکنند؛ منتها نمیتوانند و ان‌شاءالله با همّت شما جوانها، با پیشرفت شما جوانها، با گسترش و عمق بصیرت ملّت ایران، در آینده هم نخواهند توانست این کار را بکنند. همه‌ی برنامه‌های آنها متوجّه به این قضیّه است؛ البتّه در عالم سیاست و در عالم گفتگو، جور دیگری حرف میزنند؛ آنجایی که لازم است، نرمش در گفتار هم نشان میدهند، امّا باطن قضیّه این است؛ باطن قضیّه این است. این را ملّت ایران نباید فراموش بکنند.



    جمهوری اسلامی به برکت تمسّک به اسلام، به برکت تکیه‌ی به مردم، به برکت بصیرت و آگاهی‌ای که مردم ما بحمدالله دارند، نه فقط ثبات دارد و ایستادگی کرده است بلکه پیشرفت کرده است؛ ما پیشرفت کرده‌ایم. در همین قضیّه‌ی مذاکرات هسته‌ای، این پیشرفت ملّت ایران بود که قدرتهای مدّعی را وادار کرد بیایند دست در دست هم بگذارند، همه در مقابل ملّت ایران بنشینند؛ آن تدابیر خصمانه را علیه ملّت ایران به‌کار ببرند، شاید ملّت ایران را از پا بیندازند؛ این قدرت ملّت ایران است.
    ...
     من توصیه‌ام به جوانها این است که اوّلاً جوانهای دانشجو و دانش‌آموز تحصیلات را خوب دنبال بکنند. علم وسیله‌ی قدرت است؛ یکی از مهم‌ترین مؤلّفه‌های قدرت ملّی، عبارت است از دانش؛ علم را دنبال بکنند؛ اهداف عمومی را بر خواسته‌های شخصی مقدّم بدارند؛ بصیرت خودشان را نسبت به اوضاع کنونی، نسبت به گذشته‌ی تاریخیِ نزدیک، روزبه‌روز افزایش بدهند و بتوانند صحنه‌ی امروز دنیا را مشاهده بکنند.
    ...
    این را من به شما عرض بکنم؛ ملّتها تحت تأثیر حرکت ملّت ایرانند و این در دنیا مشهود است؛ بالخصوص در دنیای اسلام مشهود است؛ برای ملّت ایران، برای بزرگان انقلاب، برای شخص امام بزرگوار ما آن‌چنان تکریمی و احترامی قائلند که برای هیچ‌کس دیگر قائل نیستند؛ این به‌خاطر این است که این صدای رسا به گوش آنها میرسد؛ این صدای رسا را از دست ندهید.(۷) و این را بدانید که این شعار شما، «مرگ بر آمریکا»ی شما، این فریادی که ملّت ایران میکشند، این دارای یک پشتوانه و عقبه‌ی منطقی و قوی است؛ دارای پشتوانه‌ی عقلانی است. معلوم هم هست که مراد از «مرگ بر آمریکا»، مرگ بر ملّت آمریکا نیست، ملّت آمریکا هم مثل بقیّه‌ی ملّتها [هستند]، یعنی مرگ بر سیاستهای آمریکا، مرگ بر استکبار؛ معنایش این است، این دارای پشتوانه‌ی عقلانی است؛ قانون اساسی ما به این ناطق است، تفکّرات اصولی و عمیق و منطقی بر این ناطق است و این را برای هر ملّتی که تشریح بکنیم، آن را می‌پسندند و میپذیرند و قبول میکنند.

     بحمدالله جمهوری اسلامی راه خودش را باز کرده است و دارد پیش میرود. من تردیدی ندارم در اینکه شما جوانهای عزیز روزهایی را خواهید دید که بسیاری از این آرمانهای بلندی که جمهوری اسلامی در کشور شما ترسیم کرده است، در زندگی شما تحقّق پیدا کرده است؛ شک ندارم که آینده این‌جور است و شما خواهید توانست ان‌شاءالله کشورتان را بسازید و خواهید توانست که الهام‌بخش ملّتهای دیگر بشوید و خواهید توانست به توفیق الهی این غولهای وحشتی که ملّتها را میترسانند از پا بیندازید و ملّتها را ان‌شاءالله از زیر سایه‌ی رعب و وحشت اینها آزاد کنید؛ این را شما جوانها قطعاً به توفیق الهی خواهید دید، به‌شرط اینکه این راه را ادامه بدهید، به‌شرط اینکه با ایمان و با امید حرکت بکنید و بصیرت را، بصیرت را از دست ندهید و در همه‌ی قضایای گوناگون کشور -که حالا مسائل فراوانی داریم که بعدها هم به آنها میپردازیم- معیارها و ملاکهای اصلی را در نظر داشته باشید که این موجب میشود که ان‌شاءالله راه را درست حرکت کنید.

     از خدای متعال درخواست میکنیم شهیدان عزیز ما را با پیغمبر محشور کند؛ امام بزرگوار ما را با اولیائش محشور کند؛ و جوانان عزیز ما را ان‌شاءالله روزبه‌روز به سمت اهداف عالیه موفّق‌تر و پیروزتر پیش ببرد.

    والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌
     
    ۱) سوره‌ی فتح، بخشی از آیه‌ی ۲۹؛ «... بر کافران، سخت‌گیر [و] با همدیگر مهربانند ...»
    ۲) سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۱۲؛ «... با پیشوایان کفر بجنگید ...»
  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • جمعه ۱۵ آبان ۹۴

    حاشیه‌های حضور رهبر انقلاب در منزل سردار شهید همدانی

    دیدار قرار است بعد از اذان مغرب باشد، چیزی حول و حوش هفت و هشت شب. درست روبه‌روی منزل شهید همدانی مسجد بزرگی است که شلوغی‌اش در این شب‌های محرم می‌تواند کار را برای دیدار سخت کند. کافی است چند نفر از بچه‌های زبل هیئت مسجد بو ببرند که آقا قرار است بیایند اینجا تا کار به‌کلی از روند خودش خارج شود. به همین خاطر بچه‌های دفتر سعی می‌کنند خیلی دور و بر خانه و مسجد روبه‌روی آن آفتابی نشوند. بعضی‌ها حتی نماز مغرب را هم می‌روند چند محله آن‌طرف‌تر می‌خوانند. با همه‌ی اینها چند جوان و نوجوان که انگار بوهایی برده‌اند یک‌جور خاصی به رفت‌وآمدها نگاه می‌کنند و چیزهایی درِ گوش هم پچ‌پچ می‌کنند!

    اما وقتی وارد خانه می‌شویم تازه می‌فهمیم که مسأله فقط آن چند نوجوان زبل و کنجکاو بیرون نبوده است! با یک حساب سرانگشتی نزدیک پنجاه شصت نفر در خانه هستند! معلوم است که در این فاصله هر کس توانسته به یکی از اقوام خبر داده و او هم خود را رسانده است. یکی از مجریان شبکه‌ی خبر هم بین این افراد است. اصرار دارد که خبر نداشته و آمده به فامیلشان سر بزند. نسبتش را که می‌پرسم می‌گوید خانمش، دخترخاله‌ی همسر شهید است! جمعیت آن‌قدر هستند که توی پذیرایی جا نشده‌اند؛ رفته‌اند داخل اتاق‌ها و سرک می‌کشند تا از فضای باز درها داخل پذیرایی را ببینند.

     
    خلاصه جمعیت کمی سامان می‌گیرند و آقا وارد می‌شوند. آقا می‌نشینند. خانه شلوغ است. سر و صدای بچه‌های کوچک بلند است. آقا از جمعیت می‌خواهند که صلوات و فاتحه‌ای بخوانند. خود آقا مفصل این کار را انجام می‌دهند و بعدش به جمعیت می‌گویند که جلو بیایند تا افرادی که داخل اتاق‌ها هستند هم در پذیرایی جا بشوند! ما رو باش... نگران زیادی جمعیت بودیم!


    جمعیت جابه‌جا می‌شوند و دوباره همهمه می‌شود. آقا از جمعیت صلوات می‌گیرند.
    «خدا درجات شهید همدانی را عالی کند، با پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با سید الشهداء علیه‌السلام محشورشان کند، با رفقای شهیدش که قبل از او رفتند محشورش کند...»
    آقا با دعا برای شهید همدانی شروع می‌کنند و بعد، از التماس دعاهای امثال شهید همدانی برای اینکه شهادت نصیبشان شود می‌گویند و یک‌دفعه چیزی می‌گویند که انتظارش را نداریم:
    «البته من دعا نمی‌کنم!»
    و بعد اضافه می‌کنند:
    «به این معنی که می‌گویم ان‌شاءالله بعد از بیست سال، سی سال دیگر شهید شوید، می‌گویم ما با شما هنوز خیلی کار داریم. اما خب می‌روند در میدان‌های خطر و به آرزویشان می‌رسند که بزرگ‌ترین سعادت است برای اینها.»

    آقا گریزی می‌زنند به روزهای قبول قطعنامه‌ی ۵۹۸:
    «آن روزی که در سال ۶۷ قطعنامه را اعلام کردیم –بنده خودم به‌عنوان رئیس‌جمهور اعلام کردم- خب گرم بودیم! امام دستور داده بود و اعلامیه داده بود و ما جلسه گرفته بودیم، آدم وقتی گرم است درست متوجه نمی‌شود، یک روزی که گذشت من یک‌دفعه ملتفت شدم که قضیه چیست؟ احساسی که من آن روز داشتم دقیقاً همین احساس بود که یک جاده‌ی وسیعی بود، یک درِ بزرگی به روی همه باز بود که افراد با میل خود می‌رفتند و از این در وارد می‌شدند؛ این در بسته شد؛ بقیه ماندند پشت این در... تا چند روز یک غمی بر من مستولی شد... البته خیلی طول نکشید چون عراق مجدداً بعد از قطعنامه حمله کرد و آمد یک جاهایی را گرفت و این راه دوباره باز شد؛ من هم تهران نماندم و به آنجا رفتم؛ تا به‌تدریج تمام شد و بچه‌ها عملیات کردند و دشمن را عقب راندند و باز به همین حالت برگشت. [بعد از آن] تصور نمی‌شد که این در [شهادت] مفتوح بماند برای بندگان... اما عده‌ای از بندگان خالص خدا در این مدت به شهادت رسیدند. واقعاً حیف است امثال همدانی، کاظمی، صیاد... به غیر از شهادت از دنیا بروند و مثل مردم عادی بمیرند... ان‌شاءالله همه‌ی کسانی که آرزوی این وضعیت را دارند خدا به آنها این قابلیت را بدهد که به این فوز برسند...»

    آقا همسر شهید را خطاب قرار می‌دهند و از صبر و شکرگزاری او تجلیل می‌کنند و از سهیم بودن همسر در اجر مجاهدت‌های شهید می‌گویند و اینکه البته باید این اجر را حفظ کرد؛ از اینکه این یک موهبت الهی است و انسان خودش باید موهبت الهی را حفظ کند.
    همسر شهید تأیید می‌کند و آقا می‌گویند: «اگر شکر بازماندگان نمی‌بود این عنوان شهادت این‌قدر در جامعه‌ی ما رونق و جلا نداشت. این صبرهاست که به شهادت درخشندگی می‌دهد و آن را به‌صورت یک آرزو در جامعه درمی‌آورد.»

    پسر بزرگ شهید که وهب نام دارد، شروع می‌کند به معرفی خانواده. شهید دو پسر دارد و دو دختر. نوه‌ها معرفی می‌شوند و کوچک‌ترینشان را -که دختر چهارماهه‌ای به نام هانیه است و دختر مهدی، پسر کوچک‌تر شهید است- می‌آورند تا آقا در گوشش اذان و اقامه بگویند.

    موقع اذان و اقامه گفتنِ آقا، گویی هانیه در آغوش پدربزرگ جا خوش کرده! با محاسن آقا بازی می‌کند و حتی آنها را می‌کشد، دست روی لب‌های آقا می‌کشد؛ آقا هم با لبخند مشغول اذان و اقامه خواندن هستند؛ تمام که می‌شود با خنده می‌گویند: «هر کار دلت خواست با ما کردی!»


    جمعیت می‌خندند. مهدی -پدر هانیه- می‌گوید: «بابا خیلی این بچه را دوست داشت». آقا می‌گویند: «خدا ان‌شاءالله چند برابرشان کند.»

    آقا از سن شهید همدانی می‌پرسند. ۶۵ ساله بوده است. همسر شهید به دیدار چند روز قبل از شهادت سردار همدانی با آقا اشاره می‌کند، می‌گوید: «حقش همین بود. من به بچه‌ها گفتم. خدا رو شکر می‌کنیم که به آرزویش رسید.»

    آقا می‌گویند: «اخلاص ایشان کار خودش را کرد. خدا این‌جوریست، جواب اخلاص را زود می‌دهد. این تشییعی که اینجا شد، تشییعی که در همدان شد، این جواب اخلاص بود؛ خدا جواب اخلاص را در همین دنیا می‌دهد، این تازه در این دنیا بود. هیچ اطلاعیه و سفارشی نمی‌تواند این جمعیت را جمع کند. این مغناطیس که دل‌ها را می‌کشد ناشی از اخلاص این مرد بود، اینها اسوه‌اند برای همه؛ نمونه‌اند؛ خب مردم هم قدرشناسی کردند، الحمدلله...»

    آقا از احوال دخترهای شهید هم جویا می‌شوند. بعد استکان چای را برمی‌دارند و مشغول می‌شوند. در همین حین از شغل پسرها می‌پرسند. یکی کارمند بانک است و یکی پاسدار. آقا از برادرها و خواهرهای شهید می‌پرسند. برادر شهید که سه سال از او کوچک‌تر است در مجلس حضور دارد. شهید دو خواهر دارد که یکی از آنها به‌خاطر بیماری در مجلس نیست. پسر او از آقا چفیه‌شان را تبرکی می‌خواهد برای مادرش. آقا می‌گویند: «چه پسر عاقل زرنگی»! دوباره جمعیت می‌خندند.

    پسر شهید خاطره‌ای از آخرین دیدار با پدر تعریف می‌کند. از اینکه قبل از رفتن، مادر با همه‌ی بچه‌ها تماس می‌گیرد که پدر می‌گوید بیایید ببینمتان -پدر تازه چند روز بوده که آمده بوده و دوباره قصد رفتن داشته- دیروقت بوده و راه هم کمی دور. اما مادر دوباره زنگ می‌زند که پدر اصرار دارد حتماً بیایید. بعد هم گفته بود که اگر شهید شدم حتماً در همدان دفنم کنید.
    آقا می‌گویند: «هر جای دیگر هم دفن می‌شد همین‌طور بود اما این نعمت و فرصتی بود که خدا به مردم همدان داد تا احساسات شهادت‌طلبانه و انقلابی‌شان را بروز دهند.»

    پسر دیگر شهید خاطره‌ای تعریف می‌کند از محل دفن شهید؛ از اینکه پدر همیشه می‌گفت این بخش از گلزار شهدای همدان را خیلی دوست دارد. جایی کنار شهید حسن ترک؛ یک جای ساده و بدون تشریفات؛ مخلصانه.
    آقا می‌گویند: «اینها الطاف خاص الهی است که شامل حال بعضی‌ها می‌شود؛ بعضی هم نه. بعضی‌هایشان هم رفتند جنگ، چند سال هم در جنگ بودند، بعضی‌ها حتی مجروح هم شدند و خب این نعمت بزرگی بود که خدا به اینها داد، اما نتوانستند نگه دارند و در برخورد با حوادث گوناگون زندگی از دست دادند.»

    یکی از پسرها به وصیتنامه‌ی شهید اشاره می‌کند که نوشته است خودتان را بدهکار انقلاب بدانید. آقا تأیید می‌کنند و می‌گویند: «انقلاب ماها را زنده کرد؛ بروید خاطرات جوان‌های اواخر انقلاب را بخوانید؛ امثال فریدون هویدا؛ سفیر بود در پاریس؛ یا فرد دیگری که قوم و خویش فلان‌کس بود رفته بود لندن سفیر شده بود؛ جاهای مهم دست اینها بود؛ خاطرات اینها را بخوانید؛ اینها چند صباح بعد می‌آمدند ایران و می‌شدند وزیر و نخست‌وزیر و حاکم بر سرنوشت مردم می‌شدند؛ اینها نه اینکه فقط بی‌دین بودند، خب گذشتگان اینها هم خیلی‌ها بی‌دین بودند؛ اما بالاخره به یک‌سری چیزها اعتقاد داشتند؛ به سنت‌های ایرانی، به خط فارسی و این‌جور چیزها، به برخی امور ظاهری مذهبی مثل عزاداری؛ بالاخره قبول داشتند؛ اما اینها به هیچ‌چیز معتقد نبودند. یک‌سری آدم هرهری مذهب محض! ایران با این عظمت و ملت به این بزرگی، می‌افتاد دست اینها. اگر انقلاب نشده بود، این‌گونه می‌شد. خدا اینها را تبدیل کرد به کسی مثل امام خمینی. حالا این انقلاب منت ندارد سر ما؟ اگر همه‌ی ملت ایران تا آخر عمرشان خدا را شکر کنند که گرفتار آنها نشدند و وضع عوض شد جا دارد؛ هر چه درباره‌اش فداکاری کنند جا دارد.»
     
    پسر دوباره به وصیتنامه‌ی پدر اشاره می‌کند که خدا را شکر کرده که در عصر خمینی زیسته است. آقا هم ادامه‌ی کلامش را با تأیید می‌گیرند و می‌گویند: «واقعاً همین است. ماها اگر شرح حال امام خمینی را در تاریخ می‌خواندیم، نصفش را باور نمی‌کردیم؛ از بس عظمت در زندگی و رفتار امام هست، اگر خودمان ندیده بودیم و بنا بود در تاریخ بخوانیم نصفش را باور نمی‌کردیم. من همین را یک وقتی به امام گفتم؛ گفتم "آقا اگر ما در تاریخ شرح حال کسی مثل شما را می‌خواندیم همین‌طور حسرت می‌خوردیم که چرا ما آدم‌های این‌جوری را ندیدیم؛ حالا خدا به ما این نعمت را داده داریم شما را از نزدیک می‌بینیمتان." این واقعاً نعمت بزرگی است برای ما. آدم‌های بزرگی که در تاریخ بودند آدم دلش می‌خواست اینها را می‌دید مثلاً علامه حلی، شیخ بهایی... امام از همه‌ی اینها بالاتر بود با آن کارهایی که کرده بود. اگر امام ۲۰۰ سال قبل بود و آدم فقط شرح حالش را می‌خواند، پیش خود می‌گفت ای کاش این آدم را می‌دیدم. گفتم "حالا خداوند این نعمت را به ما داده، داریم شما را از نزدیک می‌بینیم، دستتان را می‌بوسیم، از شما می‌شنویم، با شما حرف می‌زنیم." واقعاً نعمت بزرگی است که خدای متعال به مردم ایران داد.»

    آقا به رسم همه‌ی دیدارهایی که با خانواده‌ی شهدا دارند، در صفحه‌ی اول قرآنی یادگاری می‌نویسند و به همسر شهید می‌دهند. پسر شهید، قرآن دیگری می‌آورد و به آقا می‌دهد تا در آن هم چیزی بنویسند. این قرآن را سید حسن نصرالله ۳ سال قبل به دختر کوچک شهید هدیه داده بوده و حالا آقا هم زیر متن سید حسن می‌نویسند: «رحمت و فضل الهی بر شما و بر سید عزیز نصرالله و بر شهید همدانی».




    یک قاب عکس از شهید همدانی را هم می‌آورند تا آقا روی آن برای دختر بزرگ شهید یادگاری بنویسند. عکس را در حسینیه‌ای و هنگام عزاداری گرفته‌اند. آقا با ماژیک سفید روی پس‌زمینه‌ی مشکی عکس می‌نویسند: «رحمت و رضوان الهی بر شهید عزیز».


    آقا می‌خواهند بروند. پسر کوچک‌تر شهید از آقا می‌خواهند که تحفه‌ای به او بدهد. آقا انگشتری می‌دهند. پسر شهید خواهش می‌کند که خود آقا انگشتر را درون انگشتش بیندازد. مادر خانواده حتی اینجا هم حواسش هست که حق مادری را ادا کند. سریع می‌گوید: «پس آقا به پسر بزرگ و دامادمان هم لطف کنید». آقا با تبسم می‌گویند: «بله دیگر، وقتی می‌گوید پسر کوچک، پسر بزرگ هم توش هست!»
    همهمه شده است. یکی از آقا می‌خواهد که برای جمعیت دعا کنند و آقا هم دعا می‌کنند. آقا می‌گویند «یا مولای» و از جا بلند می‌شوند. طی کردن فاصله‌ی چندمتری تا درِ خروج چند دقیقه‌ای طول می‌کشد. مردها خودشان را می‌رسانند و دست یا عبای آقا را می‌بوسند.
    بیرون از خانه، کنجکاوی آن بچه‌های زبل کار خودش را کرده است و جمعیتی جمع شده‌اند؛ همه سیاه‌پوش. بچه هیئتی‌های پرشور صلوات می‌فرستند.
    شب پنجم محرم است؛ شب عبدالله بن الحسن علیه‌السلام.
    منبع
  • ۲ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • يكشنبه ۳ آبان ۹۴

    اینفوگرافیک/نعمت امنیت




    امنیتی که در جمهوری اسلامی حاکم است دشمنان را برآن داشته تا با هر وسیله ممکن این امنیت را برهم بزنند. هرکشوری باید بتواند موجودیت خود را مقابل تجاوزهای احتمالی دشمنان حفظ کند چرا که نیاز اول هر کشور امنیت و آرامش است. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در این اینفوگرافیک به تبیین مسأله «امنیت ملی» از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌پردازد.
    دریافت تصویر
    حجم: 370 کیلوبایت



  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سه شنبه ۱۷ شهریور ۹۴

    مطیع امر رهبریم

    آهن آبدیده را رنگ عوض نمی کند

    چهره انقلاب را جنگ عوض نمی کند

    به خیل دشمنان بگو به کوری دو چشمتان

    مطیع امر رهبری رنگ عوض نمی کند




    کربلا یعنی اطاعت از امام

    گه به حکم او نشستن گه قیام

    کربلا یعنی که یار رهبری

     از حسین عصر خود فرمانبری

     


    گر کرب و بلا نبوده ایم ، حال هستیم

    گر شام  بلا نبوده ایم ، حال هستیم

    ای مردم عالم همگی گوش کنیـد

    تا آخر خون مطیع رهبر هستیم


  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • دوشنبه ۲ شهریور ۹۴

    جنگ نرم




  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • يكشنبه ۱ شهریور ۹۴

    ...

  • ۱ پسندیدم
  • ۳ نظر
    • يكشنبه ۱ شهریور ۹۴

    چندشعرکوتاه تقدیم به حضرت آقا


    سخت است که از باغ و صنوبر گویم

    از گلشن و قمری و کبوتر گویم

    بگذار کنون که گمرهان لب بستند

    فریاد کشم ز حب رهبر گویم

    ***

    حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای

    با خنده ی خود به درد ما خاتمه ای

    زیباتر ازین نام ندیدم به جهان

    سید علی حسینی خامنه ای

    ***

    با خامنه ای کسی نگردد گمراه

    او در شب تیره می درخشد چون ماه

    در هر نفسم برای او می خوانم

    لاحول و لاقوة الا بالله

    ***

    خنده و طعنه به اشعار و شعارم بزنید

    تیر غم بر دل دیوانه و زارم بزنید

    در حمایت ز امامم علی خامنه ای

    می شوم میثم تمار به دارم بزنید

    ***

    دشمن دین و وطنم مرده باد

    ذلتشان روشنی دیده باد

    تاج سر مردم این مرز و بوم

    یار خراسانی ما زنده باد

    ***

    اگر فرمان دهد رهبر بتازیم

    اگر او خواهد از ما سر ببازیم

    اگر صبر و قرار از ما بخواهد                                                                                                           بشینیم و بسوزیم و بسازیم

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • شنبه ۳ مرداد ۹۴

    خواست دشمن، دودستگی بین مردم

                                 بخشی از سخنان امام خامنه ای در خطبه های نماز عید فطر (پیرامون مذاکرات )

                                    برگرفته از:دفتر حفظ ونشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای

    رهبر انقلاب: ملّت ایران باید متّحد باشد. از این قضایای هسته‌ای و غیر هسته‌ای و مانند اینها، دودستگی درست نشود که هر دسته یک‌جور بگویند -بالاخره یک کاری است دارد انجام میگیرد،مسئولینی دارد، دنبال میکنند؛  ان‌شاءالله آنچه منافع ملّی است تشخیص بدهند و دنبال آن باشند-  بین مردم نباید دودستگی به‌وجود بیاید. دشمن این را میخواهد. ۱۳۹۴/۴/۲۷

    امام خامنه ای: با این مذاکرات و با متنی که تهیه شده، در هر صورت سیاست ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد/ سیاست‌های آمریکا در منطقه با سیاست‌های جمهوری اسلامی ۱۸۰ درجه اختلاف دارد

    رهبر انقلاب: چه این متن تصویب بشود یا نشود به حول و قوه‌ی الهی اجازه‌ی هیچ‌گونه سوءاستفاده‌ای از آن داده نخواهد شد/ اجازه‌ی خدشه در اصول اساسی نظام اسلامی به کسی داده نمی‌شود/ قابلیت‌های دفاعی و حریم امنیت کشور به فضل الهی حفظ خواهد شد.


  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • پنجشنبه ۱ مرداد ۹۴

    عصای رهبر انقلاب روی لوگوی شیطانی

    «من از عموم مسلمانان جهان و دولتهای اسلامی می خواهم که برای کوتاه کردن دست این غاصب [اسرائیل] و حامیان آن بهم بپیوندندوجمیع مسلمین جهان را دعوت می کنم که آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و می تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد را بعنوان روز قدس اعلام نمایند.»

    جملات بالا بخشی از سخنان تاریخی حضرت امام (ره) است که سرآغاز جنبشی جهانی؛ علیه رژیم صهیونیستی بود و تا به امروز نیز افراد زیادی از سراسر جهان به این ندای معمار کبیر انقلاب، لبیک گفته و در این روز مقدس، با راهپیمایی های گسترده؛ انزجار و تنفر خود را از اقدامات و جنایات ددمنشانه این رژیم منحوس اعلام می نمایند.

    عکس زیر در صفحه اینستاگرام دفتر مقام معظم رهبری به مناسبت روز قدس منتشر شده است.


  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • شنبه ۲۰ تیر ۹۴

    "مقتدرمظلوم"


  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • پنجشنبه ۱۸ تیر ۹۴

    خوش بحال دل من مثل تو دارد آقا

    جان ایـــران! سلام آقـــا جــان

    جان به قربان جانـت ای سیـّد!

    هــر چه دارم فـدای لبـخـنــدت

    زنـده نام و نشــانـت ای سیـّد!

    ربع قرنست «امام» من هستی

    چو عـزیز عــزیـز رهـــــرایی(عج)

    گرچه خورشیـد شیعیان پنهــان

    مــاهِ روشن! شمـا که پـیــدایی

    آسمـــانِ «نگـــاه» مـــــردم را

    ای درخشنده ماهِ خوش سیما

    با نگــاهـت همـاره روشن کــن

    بخت یارت همـیـشه باد، آقــــا

    شُکــر یزدان سلامـتـی مـــولا

    «نـذر» خــود را ادا کنم سیــّد!

    با سپاس خـــدای بی همـتـــا

    من به عهـدم وفـا کنم سیــّد!


    عهـــد کردم سلامـتِ جــانـت

    صد و دَه ذِکـر یاعلـی(ع) گویم

    گــر که گستـاخیم ببخشایـیـد

    ذِکــر خود را بسی جَلی گویم

    یاعلـی(ع) ذِکـر عاشقان باشد

    یاد حیــدر(ع) صفــا دهد دل را

    شک ندارم که ذِکـر آن حضرت

    می گـُشـایـد کـَلاف مشکل را

    شُکــر ایزد که حالتان خوبست

    من به شُکرانه شعــر تَر گفتم

    سایــه تان مُستدام، پُـر برکت

    حـالـیـا درد دل، «پـــدر» گفتم

    (سیاوش امیری)

    ------------

    تا منتظر مهدی عالم گیریم


    ازگوشه چشمان تو خط می گیریم


    ما گوش به فرمان تو هستیم آقا


    اصلا تو بگو بمیر ما می‌میریم

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سه شنبه ۱۶ تیر ۹۴

    لغو تحریم‌ها در روز امضای توافق

    بنده تصریح میکنم، تحریمهای اقتصادی و مالی و بانکی، چه آنچه به شورای امنیّت ارتباط پیدا میکند، چه آنچه به کنگره‌ی آمریکا ارتباط پیدا میکند، چه آنچه به دولت آمریکا ارتباط پیدا میکند، همه باید فوراً در هنگام امضای موافقت‌نامه لغو بشود.
  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سه شنبه ۱۶ تیر ۹۴

    اجازه نمیدهیم

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • دوشنبه ۱۵ تیر ۹۴

    اعتماد متقابل

    رهبر انقلاب: بنده به مجریان امر اعتماد دارم؛ این را شما بدانید؛ این آقایانی که مشغول کار هستند، اینها افرادی هستند مورد اعتماد ما ... اما طرف مقابل بشدّت اهل فریب و دروغ و نقض‌عهد و حرکت در خلاف جهت صحیح است ... ما حرفمان با مردم بر مبنای اعتماد متقابل است ... مطالبه‌ی ما از مسئولین این بوده است که گفتیم به طرف مقابل اعتماد نکنید.
    دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام ۱۳۹۴/۰۱/۲۰



  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • دوشنبه ۱۵ تیر ۹۴

    خطوط قرمز مذاکرات هسته‌ای

    درپی بیانات مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مسئولان نظام درباره مذاکرات هسته‌ای، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR مجموعه خطوط قرمزی را که رهبر انقلاب در دور جدید مذاکرات برای دستیابی به توافق خوب ترسیم کرده‌اند، منتشر کرده است.


    دریافت تصویر
  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • دوشنبه ۱۵ تیر ۹۴

    انس با قرآن

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • پنجشنبه ۲۸ خرداد ۹۴