می گویند
برای شناخت دختر،
مــآدرش را باید دید.
من دختــر فاطمـه (س)امـ
از مـــآدرمـ آموختـه امـ
نامحرمــ بودن ،
به چشم بینــا نیست!
مادرمــ را اگر شناختی
تمــآم دختران پاک سرزمینمــ را خواهی شنـــآخت
می گویند
برای شناخت دختر،
مــآدرش را باید دید.
من دختــر فاطمـه (س)امـ
از مـــآدرمـ آموختـه امـ
نامحرمــ بودن ،
به چشم بینــا نیست!
مادرمــ را اگر شناختی
تمــآم دختران پاک سرزمینمــ را خواهی شنـــآخت
همه مردان نمی توانند لباس پیامبر را بپوشند..
ولی همه زن ها می توانند چادر حضرت زهرا(س) را بپوشند..
این هم مزیت زن بودن است دیگر...
چادر به سر دارے
تا نه اسیرتـ ڪنند و نه اسیر ڪنے
نہ سنگ راهتـ شوند و نه سنگ راه شوے
ڪه حرڪتـ باید ڪرد
سر به زیر اما بصــــیـر
و نباید نگاهی را در خود متوقف نمود...
سفیر حجاب فاطمی بانو سکینه خدابنده لو
چندی پیش در افتتاحیه المپیک ریو ۲۰۱۶ شاهد رژه کاروان کشور عزیزمون ایران بودیم...
در کنار تمام حواشی های حضور این کاروان در المپیک، حضورخانم سکینه خدابنده لو مربی تیم ملی تیراندازی بانوان با حجاب برتر اسلامی نگاه های بیشتری رو به خود جلب کرد...
درشبکه های اجتماعی مختلف شاهد گفتگوهای زیادی پیرامون ایشون وحجابشون بودیم..خیلی ها اشون رو تحسین کردند،خیلی ها هم...
خیلی ها گفتن حضور ایشون با اون
چادر مشکی نظم وهماهنگی کاروان رو به هم زده...اما من میگم حضور پرافتخاره ایشون
در اون صحنه جهانی نه تنها نظم کاروان رو به هم نزده بلکه زیبایی خاصی به کاروان
داده بود...اون سیاهی وسط اون همه سفیدی نشان دهنده ویادآور عفت ،غیرت وحیای
بانوان ایرانی مسلمان بود..
عزتت مستدام بانوی سرزمین من
رؤیا هاشمی خبرنگار حوزه اجتماعی در واکنش به کامنتهایی که برای سکینه خدابنده لو در رژه کاروان المپیک گذاشته بودند، نوشت: «زیر این عکس را کامنت برداشته کامنت هایی که هرکدامشان اعتراض صاحبانشان را فریاد میزنند. فریاد میزنند از اینکه چرا یک نفر با سیاهی چادرش، رنگ را، هارمونی و هماهنگی را در کاروانمان بههمریخته؟! اما من این بههمریختگی را دوست دارم. این «سیاهیِ وسطِ آنهمه سفیدی» را دوست دارم. حتی اگر از حجاب اجباری دلپری داشته باشم یا اگر از چهره ترسناکی که گشت ارشاد از چادرم ساخته بیزار باشم؛ اما این بار دلم میخواهد از این شلختگی لذت ببرم و فکر کنم که هرز گاهی چه قدر میشود بعضی از این ناهماهنگیها و پلشتیها را دوست داشت. من امروز همانقدر که از دیدن ویلچرِ ناهماهنگ زهرا جان نعمتی در کاروانمان لذت بردم و با دیدنش چشمانم برق زد از دیدن آن «نقطه سیاهِ وسط آنهمه سفیدی» هم کیف کردم.
کیف کردم که کسی هست که بهقدر وسع خودش به دنیا بگوید که این چند متر پارچه سیاه که ما صدایش میکنیم «چادر» فقط برای
عکسهای ترسناکِ زامبیهای داعش با آکساسوار سرهای بریده نیست! میشود با این چند
متر پارچه سیاه، آدمها را دوست داشت، از صلح گفت و با آن به همه دنیا لبخند زد!
من این «سیاهیِ وسط آن سفیدی» را دوست دارم چون امروز یک نفر بود که نهفقط به
دنیا که به مردم خودمان بگوید باور کنید میشود با چادر بود و مثل دخترهای سنتی
خانهنشین نبود. میشود با آن مسابقه داد، روی سکوی قهرمانی ایستاد، دور دنیا را
گشت و منتظر اتفاق عجیبی نبود. روی حرفم با آنهایی است که این ناهماهنگی را دوست
نداشتند، خواستم بگویم بیایید یک این بار چشمپوشی کنیم، این سیاهی وسط کاروانمان
را سفید ببینیم. بیایید یک این بار این شلختگیها و ناهماهنگیها را دوست
داشته باشیم اصلاً بیایید یک این بار دلمان نخواهد همهچیزمان به همهچیزمان بیاید!»
ناگفته نماندکه المیرا شریفی مقدم هم این چنین این بانورا تحسین کرد..
یادت نرود بانو!
هربار که از خانه پا به بیرون میگذاری
گوشه ی چادرت را در دست بگیر و
آرام زیر لب بگو؛
"هذه امانتک یا فاطمة الزهراء"
بانو تو فرشته ترین خلقت خدایی
گاهی آنقدر پاک که پلیدی چشمان ناپاک را نمی شناسی...
اما آن که تو را آفرید
از همه نسبت به تو مهربانتر و داناتر است ..
مراقب ارث مادری ات باش بانو!
بانو این همه جوان از جوانی شان گذشتند و جان دادند برای تو...
و از تو خواسته اند که فقط در سنگرت بمانی
همین و بس!
دل+عمل
یکی می گفت:دلت پاک باشه،حجاب رو بی خیال ..
دوستش جواب داد:پس برو ،مردم آزاری کن،یکی رو بکش،دروغ بگو،بعد برو توجیه کن که دلم پاک بوده!
آیا کسی این توجیه رو ازت می پذیره؟؟
عمل انسان ناشی از عقیده ایست که در دل دارد.نمیشه کسی دلش پاک باشه وعملش ناپاک...
از کوزه همان برون تراود که در اوست...
دو خط که دو طرف عدد قرار میگیرند│ - │
و مثبت می کنند عدد را
حتی اگر منفی باشند
دو خط که اسمشان قدر مطلق است
چادر من
قدر مطلق من است
چه خوب باشم چه بـــــد
از من انسانی خوب می سازد
چارلز دانشجوی انگلیسی با طعنه به دوست وهمکلاسی ایرانی اش همایون گفت:چرا خانم های ایرانی نمی تونن با مردا مصافحه کنن؟؟چرا در اسلام چنین اجازه ای برای خانم ها صادر نشده؟
همایون لبخندی زد وگفت:ملکه انگلستان می تونه باهر مردی دست بده؟
چارلز باعصبانیت گفت:نه مگه ملکه فرد عادیه؟؟؟؟؟؟فقط فراد خاص میتونن با ایشون مصافحه کنن!
همایون هم بی درنگ گفت:خانوم های ایرانی همشون ملکه هستند،ملکه هم که با مردان غریبه مصافحه نمیکنه!!!
همینطوری
که داشت راه میرفت ,وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب
کرد:خواهرم حجابت... خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت
کن..
نگاه کرد دید یه جوون ریشو, از همونا که متنفر بود
ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر
میده...
به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم
نمیبره, مرتیکه سرتاپاش یه قرون نمی ارزه اون وقت اومده میگه چکار بکنید وچکار
نکنید...
تصمیم
گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش
خنک بشه,وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد
و دندوناش رو روی هم
فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش
کن با این ریشای
مسخره ات..
بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن.. پسر سرشو رو به
آسمون بلند کرد و زیرلب باخدای خودش نجوا کرد
شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد, گوشی رو
برداشت و قضیه رو با آب و تاب
برای دوستاش تعریف میکرد..
فردای اون روز دوباره آینه وآرایش و... بعد که آماده
شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت...
توی پارک
دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف
میکرد و بلند بلند میخندیدند..
شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش
ترمز زد: خانمی برسونیمت...
لبخند زد
و گفت برو عمتو برسون , بعد با دوستش زدن زیر خنده...
پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد
و بعد یکباره حمله کرد به
سمت دختر و اون رو به سمت ماشین کشید.. دختر که شوکه
شده بود , شروع کرد
به داد و فریاد, اما کسی جلو نمیومد , اینبار با
صدای بلند التماس کرد , اما همه
تماشاچی بودن,هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش
متلک مینداختن و زیباییشو
ستایش میکردن حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن..
دیگه داشت نا امید میشد که دید یه جوون به سمتشون
میدوه و فریاد میزنه.. آهای
ولش کن بی غیرت مگه خودت ناموس نداری..وقتی بهشون
رسید سرشو انداخت
پایین و گفت خواهرم شما برو .....و یه تنه مقابل
دزدای ناموس ایستاد...
دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید
یک دفعه با صدای هیاهو به
خودش اومد و دید یه جوون ریشو, از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن..
از همونا که به نظرش افراطی بودن, افتاده روی زمین و تمام بدنشغرق به خونه...
ناخودآگاه
یاد دیروز افتاد...
اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد:
وقتی خواستن به زور سوارش کنند , همون
کسی از جونش گذشت که توی خیابون
بهش میگفت: خواهرم حجابت..
همونی که بهش می گفت ریشوی افراطی...
من از این ریشو های افراطی زیاد میشناسم
نمونه اش:
.....
آنجـا هجـده ساله ای درد می کشد برای دین ....
و اینجـا (بعضی) هجـده ساله ها خودشان "درد می شوند" برای دین !
آنجـا هجـده ساله ای "حـجـابــ" می گذارد تا آزاد کند دیـنش را ازجهالت،
و اینجـا (بعضی ) هجـده ساله ها "حـجـابــ" برمیدارند
تا آزاد کنند دنیایشان را برای جهالت!
آنجـاصورت هجـده ساله ای سیلی میخورد،
ازبس که میماند پایِ امام زمانه اش!
و اینجـا (بعضی )هجـده ساله ها سیلی میزنند
به صورت امام زمانشان،از بس که می دَوَند دنبال شیطان نفسشان!
آنجـا هجـده ساله ای پرپر شد تا امروز بشود الگوی زنان شیعی،
اما اینجـا (بعضی) هجـده ساله ها بال بال می زنند
در این هوای گرم تابستانه، چه زیبا دینداری می کنند بانوان چادری.
در این فصل گرم که که همواره با بی کفایتی مسئولین، خیابان ها عرصه جولان عده ای بی حیا با لباس های زننده ! می شود چه زیبا درس دینداری و استقامت می دهند بانوان چادری و تعبیر
می کنند( فَاستَقِم کَما أُمِرتَ ) را.
باید بوسه زد بر نجابت قدم هایی که برمیداری…
چهره معصومانه ات زیر نقاب چادر،
گنج وجودی پنهان کرده پشت چادرت،
نجابت صدایت،
صلابت گام هایت،
دل رحیمت،
رفتار زهراگونه ات تماما،
بوی عطر خدا می دهد…
این را برای خودت حفظ کن
این چادر را
و این حجاب را
خودم دوست دارم
نه به اجبار پدر
و نه به قانون مدرسه
من خود این چادر را
و این سیاهی تمام قد را
دوست دارم
و حاضر نیستم
با تمام آرزوهای رنگارنگ دنیا
و با تمام راحتی ها
یا راحت تر بگویم
حاضر نیستم با تمام دنیایم عوضش کنم
حجابم مال من است
حق من است
چه در گرماهای آتش گونه
و چه در سرماهای سوزناک
درست است …گرم است …
اما به خنکای تابستان هم نمیفروشمش
دست و پاگیر ؟
خب باید دست و پا را بگیرد،
از دست درازی ها و قدم های اشتباه...
من چادری ام
حقش
احساسش
دنیایش
و آرامشش را با نگاه های سنگین عوض نمیکنم
هر چه باشم و هر کجا باشم من چادری هستم
و چادرم را...دوستش دارم
چرا مشکی؟
اگر چادری باشید بارها شنیده اید که “چرا مشکی؟ گرمتون نمیشه با این چادر مشکی تو تابستون؟” یا این که «دلتون نمیگیره همش مشکی می پوشید؟» در مقابل موج این سوال ها عده ای تسلیم این حرف ها می شوند و تلاش می کنند تا یک تنه به مبارزه علیه چادر مشکی بروند و به جای استفاده از چادر سیاه معمولی، چادرهایی با رنگ های نامتعارف مثل بنفش، قهوه ایی و… سر کنند بدون این که بدانند رنگ مشکی چادر خودش کامل کننده حجابشان است.
چادر مشکی من نماد چیست؟
نکات ظریفی در رابطه با روانشناسی رنگ چادر مشکی وجود دارد که آن را خاص می کند. اطلاع داشتن از این نکات کمک می کند تا در مقابل سوالات افراد عیب جو، جواب هایی محکم داشته باشیم.
۱- وارد حریم من نشو!
در روانشناسی رنگ ها می خوانیم که “سیاه، نمایانگر مرز مطلق است.” لذا آن که سیاه می پوشد، می خواهد نشان دهد که مرزی را ایجاد کرده است. اما این که این مرز برای چیست، در موقعیت های مختلف ممکن است متفاوت باشد. گاه لباس سیاه را در ماتم وعزا می پوشند، برای آن که نشان دهند بین آن ها و عزیزانشان فاصله افتاده و مرز زندگی آن ها را از هم جدا کرده است و یا برای آن که نشان دهند در حریم خانه و خانواده آن ها حادثه ای رخ داده که انجام برخی از کارهای معمولی که سایر خانواده ها انجام می دهند برای آن ها میسر نیست.
اما گاهی هم سیاه می پوشند نه برای عزا و ماتم، بلکه برای مشخص کردن مرزها و حریم های اجتماعی و حجاب یک خانم مسلمان یا چادر سیاه از این دسته است.
وقتی که خانمی چادر مشکی به سر می کند و با وقار و متانت تمام قدم پا به عرصه اجتماع می گذارد با این نحوه پوشش می خواهد نشان دهد که هر کسی حق ندارد به این حریم پاک و مقدس و خصوصی وارد شود. این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است. نه جای هرزگی، آلودگی و هوسبازی.
لذا چادر مشکی به منزله حرمت و احترام است. مرز ادب، کرامت، حیا و عفت است. مرز آداب است و نشان می دهد که در این محدوده باید حریم نگه داشت و به صاحب حرم با دیده احترام و ادب نگریست.
از نظر روانی نیز وقتی انسان پارچه سیاهی را می بیند دیگر چندان رغبتی به نگاه کردن پیدا نمی کند و خود به خود نظر برمی گرداند. نگاه به رنگ های روشن چشم را باز و مشاهده و تمرکز بر دیدن را چند برابر می کند. به عبارت دیگر از دیدگاه روانشناسی رنگ ها، با نگاه به رنگ های تیره به ویژه رنگ سیاه که بی رنگی مطلق است تقریبا تمام رغبت ها از بین می رود.
بنابراین باید به روانشناسی و جامع نگری زن ایرانی آفرین گفت که برای حفظ حرمت، عفت و پاکدامنی خود و هم چنین پاسداری از مرزهای خود و جامعه اش و برای سالم سازی محیط اجتماعی خویش بهترین حجاب یعنی چادر و مناسب ترین رنگ یعنی مشکی را انتخاب کرده است.
۲- سیاه به معنای (نه) بوده و نقطه مقابل (بله) یعنی سفید است
با این نگاه باید گفت: آن کسی که در مقابل نامحرم سیاه می پوشد در واقع می خواهد به او “نه” بگوید و آن کسی که رنگ سفید، رنگارنگ و جذاب می پوشد، راه نگاه ها را به سوی خود بازمی گذارد و در واقع خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاه های هرزه و آلوده قرار می دهد و وسیله آلودگی و انحراف خود وجامعه را فراهم می کند.
ماکس لوشر متخصص در روانشناسی رنگ ها معتقداست: “سفید به صفحه خالی می ماند که داستان را باید روی آن نوشت ولی سیاه نقطه پایانیست که در فراسوی آن هیچ چیز وجود ندارد.”
بنابراین زنی که در برابر نامحرم در بیرون از خانه لباس سفید و رنگارنگ می پوشد، از ایمنی کمتری برخوردار است ولی زنی که چادر سیاه می پوشد حداکثر ایمنی را برای خود ایجاد کرده است و نشان می دهد که اینجا نقطه پایان نگاه های نامحرمان است و در فراسوی این پوشش جایی برای نفوذ نگاه ها و نیت های ناپاک نیست.
در جای دیگری در بحث روان شناسی رنگ ها می خوانیم که: “سیاه نشانگر ترک علاقه یا انصراف نهایی بوده…و از تاثیر قوی بر هر رنگی که در همان گروه قرار گرفته باشد برخوردار است و خصلت آن رنگ را مورد تاکید و اهمیت قرار می دهد.”
از این رو کسی که چادر مشکی می پوشد، می خواهد با رنگ سیاه چادر دائما جلوه و نمای خود را نفی کند و خود را از نگاه های دیگران دور نگه دارد. رنگ مشکی چادر او نشانگر ترک علاقه یا انصراف نهاییست. یعنی چادر مشکی به نگاه های نامحرم می گوید هیچ جایگاهی برای نگاه شما در من وجود ندارد و من کاملا از شما منصرف و روی گردانم و به دیگران می گوید که نگاه شما به سوی من جز ضرر برای خودتان و من حاصل دیگری ندارد.
وقتی رنگ مشکی در کنار رنگ دیگری قرار می گیرد تاثیر آن رنگ را تقویت کرده و خصلت آن رنگ را مورد تاکید و اهمیت قرار می دهد. به عنوان مثال اگر لباس سیاهی در کنار یک پنجره رنگین آویزان باشد، هر بیننده ای که به آن سو بنگرد نگاه او بطرف پنجره جلب خواهد شد و به لباس توجهی نخواهد کرد. این امر بخاطر آن است که رنگ سیاه لباس، خاصیت خود را نفی کرده و در عوض خاصیت رنگ پنجره را تقویت نموده است.
به همین علت وقتی خانمی چادر مشکی به سر می کند و در خیابان راه می رود، ناظری که از دور به او و اشیا رنگی اطراف مثل اتومبیل ها، مغازه ها وغیره (مانند خانمی که با لباس رنگارنگ در اجتماع حاضر شده است) نگاه می کند، بی اختیار اشیا و پوشش رنگی نظر او را به خود جلب کرده و در بسیاری اوقات شخص بیننده اصلا به آن رنگ مشکی توجه نکرده و رد می شود. بانوانی که می خواهند به بهترین نحو عفت و پاکدامنی خود را حفظ کنند و تیرهای زهر آلود نگاه غیرخودی را دفع کنند؛ حجاب برتر یعنی چادر را برگزیده اند. بنابراین بهترین حجاب زنان در بیرون از خانه و در محیط اجتماع و به طور کلی در برابر نامحرمان چادر مشکی است که علم روان شناسی نیز آن را تایید می کند.
پس به این نکته پی می بریم که مشکل بسیاری
از افراد رنگ چادر نیست؛ چرا که اگر کسی بخواهد با حجاب باشد با توصیف بالا
قطعا چادر مشکی را در اولیت اول خود قرار می دهد و می توان بیان کرد؛ کسانی
که به رنگ مشکی چادر خرده می گیرند مشکل اصلیشان خود چادر است!
چند خانم رفتند جلو سوالاتشان را بپرسند در تمام مدت سرش بالا نیامد...
نگاهش هم به زمین دوخته بود..
خانم ها که رفتند، رفتم جلو گفتم: تو
انقدر سرت پایینه نگاهم نمی ندازی به طرف که داره حرف میزنه باهات، اینا فکر نکنن
تو خشک ومتعصبی و اثر حرفات کم شه..
گفت: من نگاه نمیکنم تا خدا مرا نگاه
کند!!!!
شهید عبدالحمید دیالمه
درد دل
مامان خوبم می دونم خیلی دوستم داری
دوست داری من رو خوشگل کنی و به همه نشونم بدی
ولی مامانی یه کوچولو فکر کن من قراره یه انسان باشم!
مامانی من عروسک نیستم که هرطوری لباس تنم کنی
آرایشم کنی ، جلو همه برقصونیم ، بغل هرکسی قرارم بدی
من رو با خودت آرایشگاه نبر ، تو به من حیا یاد بده ، پوشش
داشتن رو یاد بده ، دفاع از خودم رو یاد بده ،کسانی که بی
عفتی یادم بدن زیادن ،تو ...عروسک شدن واسه دل دیگران
رو یادم نده ...خواهش می کنم به من فرصت انتخاب بده
خواهش میکنم مامانی
مامان مهربونم فقط فقط تو می تونی منو خوب خوب بار بیاری مواظب خودت و من باش
وبه خدا توکل کن
محجبه ها فرشته اند
همیشه چادر به سر میکنی
و در ماه رمضان محکمتر
همیشه باارزشت می کند
و در ماه رمضان باارزشتر
همیشه کمک میکند نوچه ی شیطان نشوی*
و در ماه رمضان بیشتر
همیشه پیش خدا سربلندت می کند
و در تابستان و روزه داشتن سربلندتر
با چادرت در تابستان به ماه مهمانی اش می روی و می گویی
ببین چقدر دوستت دارم
این هم نشانی اش
...
چادرم را دوست دارم
مثل قلم
و مثل هر آن چیز دیگری که در این جهاد
برای تو مجاهدم می کند
...
*دختر باشی
یا پسر
فرقی نمی کند
همیشه می توانی انتخاب کنی
نوچه ی شیطان باشی یا مسجود فرشتگان
فقط شکلش فرق می کند
که چطور خودت را ، خواهران و برادرانت را، به خدا نزدیک کنی یا از خدا دور
انسانی باشی از جنس آدم یا از جنس ...
همه ی مطلب همین است
شورای
فرهنگ عمومی کشور سالروز قیام مردم مشهد علیه کشف حجاب را به عنوان روز
عفاف و حجاب نام گذاری کرده است.
قیام مردم مشهد و واقعه مسجد گوهرشاد در مقابله با کشف حجاب مصداق بارز مبارزه با منکری است که هنوز متاسفانه آثار شوم آن در کشور وجود دارد.حمله قزاق های رضاخانی به مسجد گوهرشاد و مقاومت مردم مشهد نشان از پیشینه درخشان مردم خطه خورشید در مقابله با تهاجم فرهنگ غرب محسوب می شود.
در واقعه مسجد گوهرشاد ماموران رضاخانی مسجد را به قتلگاه خداجویان تبدیل کردند و نقطه تاریکی از خود در تاریخ به جا گذاشتند.لذا یاد و خاطره شهدا و قیام مردم مشهد بخشی از تاریخ مبارزه ملت ایران است که باید زنده بماند.
هدف قرار گرفتن نقاط استراتژیک یکی از اصول جنگ است که منحصر به جنگ نظامی نیست، بلکه در جنگ فرهنگی و تهاجم فرهنگی هدف قرار دادن نقاط استراتژیک از اصول مهم دشمنان است. از جمله نقاط استراتژیک نظام اسلامی ولایت فقیه، نماز و بحث حجاب و عفاف است. دشمن میداند که اگر بحث حجاب و عفاف و این نقطه استراتژیک را بمباران کند نه تنها یک فرد که باعث تباهی یک خانواده و در مجموع جامعه میشود. حجاب و عفاف اصلا مفهوم زنانه ندارد؛ بلکه مفهومی فراتر از لباس زنان دارد به عبارتی رعایت حریم عفاف و حجاب به معنای امکان پاکزیستی و اعتقاد محوری در زندگی جاری انسانهاست.
خواهرانم حجاب تیغ شماست
تیغ خود را ز کف میندازید
شرف زن به حفظ عصمت اوست
خویش را از شرف میندازید
***
پدرم گفت پدر جان زن اگر زن باشد
شیر در خانه و در کوچه و برزن باشد
پدرم گفت که ای دخت نکو بنیادم
زلف بر باد نده تا ندهی بر بادم
هدف
دشمن سنگ افکن پیشانی ماست
کسب جمعیتش از زلف پریشانی ماست
پدرم گفت گل از رنگ و لعابش پیداست
و زن مومنه از طرز حجابش پیداست
خودت را ...
چادرت را ...
سیاه بودنش را ...
چهره بدون آرایشت را...
می ارزد به یک لبخند رضایت مهدی فاطمه (عج)
گذشت آن زمان که نفت را طلای سیاه می گفتند
این روزها طلا تویی ...
سیاه هم چادرت ...
طعنه ها دلسردت نکنند...
بانو! با افتخار در کوچه های شهر قدم بزن.
آی شهدا دست ما رو بگیر …بی سیم هایی که شما میزدید و بی سیم هایی که ما الان میزنیم خیلی
تفاوت داره .شرمنده ایم بخدا …
همت همت مجنون
حاجی صدای منو میشنوید
همت همت مجنون
مجنون جان به گوشم
حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر
محاصره تنگ تر شده …
اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی….
خواهرا و برادرا را دارند قیچی می کنند ….
اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند….
خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم ولی انگار دیگه اثری نداره …
عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده، بوی گناه می ده …
همــــــــــــــــــــــــــــــــــت جان
فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم ….
حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتونو اذیت نکنه
ولی کو اخوی گوش شنوا…
حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه…….
همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت ….
کو اونایی که گوش میدن.حتی میان و به این نوشته های ماهم میخندن چه برسه به عملش
حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه
کمک می خوایم حاجی …….
به بچه های اونجا بگو کمکــــــــــــــــــــــــــــــ برسونند
داری صدا رو…….
همت همت مجنون…….
حکایت ما الان اینه،
ولی کار ما از بیسیم زدن گذشته، کاش یه تیکه سیم می موند باش سیم خودمونو وصل کنیم به شهدا
ولی افسوس که همه رو خودمون قطع کردیم. ولی بازم امیدمون به خودشونه.
یه نگاهی به خودتون بکنید و راهتون رو عوض کنید.
بخدا پشیمون میشید...
شهدا شرمنده .دستمون رو بگیرید
چرا چادری شدم؟
گفتم: چه میدانم، لابد این طوری خوشتیپ تری!!!
گفت: خیر!!!
گفتم: خب لابد فهمیدی این طوری حجابت کاملتره مثلاً!!!
گفت:خیر !!!
گفتم: ای بابا!!! خب لابد عاشق یکی شدی،اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!
گفت: نزدیک شدی!!!
گفتم: آها!!! دیدی گفتم همه ی قصه ها به ازدواج ختم میشوند؟ دیدی!!!
گفت: برو بابا… دور شدی باز...
گفتم: خب خودت بگو اصلاً...
گفت: یک جایی شنیدم چادر، لباس “حضرت زهرا”ست،
باورت نیست که زن حجب و حیا می خواهد؟
دامنی پاک چو گل های خدا می خواهد؟
گوهری که صدفش نیست، شود سرگردان
صید گردد به کف و توطئه ی دلالان
بی حجابی هنری نیست، شوی بی فرهنگ
عاقبت بر چمن بی هنران بارد ننگ