ما را که “یا مُجیر” و “أجٍرنا” عوض نکرد
دلتنگ گریههای محرم شده دلم...
ما را که “یا مُجیر” و “أجٍرنا” عوض نکرد
دلتنگ گریههای محرم شده دلم...
بر نیزه ،
سری به نینوا مانده هنوز
خورشید ،
فرا ز نیزهها مانده هنوز
در باغ
سپیده ، بوته بوته گل خون
از رونق دشت
کربلا مانده هنوز
الحق که به
ما درس وفا داد حسین (ع)
هر چیز که
داشت بیریا داد حسین (ع)
یعنی که
تأملی کنید ای یاران !
آن هستی خود
زکف چرا داد حسین (ع)؟
اردوی محرم
به دلم خیمه به پا کرد
دل را حرم و
بارگه خون خدا کرد
محرم آمد و
ماه عزا شد
مه جانبازی
خون خدا شد
جوانمردان
عالم را بگویید
دوباره شور
عاشوار به پا شد
گفت : چند روز تا محرم مانده ؟
گفتم : محرم ؟ امروز عاشوراست ...!
" خندید "
گفتم : مگر نشنیده ای کلُّ یومِ عاشورا ؟
" گریه کرد "
۸ روز تا محرم...
چقدر آماده ای...؟؟؟
خدایا ما رو به محرم ارباب برسون...
در گـــــوشـه ی قـــلــب من فقط غــــــم مــانده
یــک کــــوه پر از غــــصّـــه و مــــاتـم مــانده
شــایــــد کـــــــه اجـــل بــــاز مــدارا بــکـــــــند
چند روز دگـــــر تـــا بـــــه مـــــحّـــرم مـــانــــده
باز باران با ترانه ...
میخورد بر بام خانه
یادم آمد کربلا را ، دشت پر شور و بلا را ...
گردش یک ظهر غمگین
گرم و خونین ،
لرزش طفلان نالان ،
زیر تیغ و نیزه هارا ...
با فغان و گریه های کودکانه
و ندرین صحرای سوزان
میدود طفلی سه ساله
پر زنامه
دلشکسته
پای خسته
باز باران ... قطره قطره
میچکد از چشم زینب
میچکد از چوب محمل
خاکهای چادر او ،
میشود گل...
باز باران با محرم...