صدای پای باران

می نویسم برای آنکس که به زودی می بارد...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعربرای امام زمان (عج)» ثبت شده است

مولایم

 مولایم!!

بی تو نه زندگیم را حاصلیست و نه دریای غمم را ساحلی...

 

سبزترین لحظه هایم،زمانیست که با یاد تو سپری می شود وسپید ترین روزهایم ، آن گاهی ست که برای تو میگذرد...

مولایم!!

یادت حیات دل است ومحبتت زلال زمزم عشق... بی یادت دل مرده است و بی عشقت،باغ جان پژمرده ...

 

مولایم!!

دیده ام به احسان توست دستم به دامان توست...

سائل خویش را دریاب که لطف و احسان،عادت شماست و کرامت بی پایان ، بحیّت وطبیعت شما...

ای ابر ولایت، بر ما زندگی ببار و با سایه سار وجودت روح بندگی ارزانی دار...

 

پیشاپیش ولادت با سعادت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)بر همه ی جهانیان به ویژه منتظران ایشان تبریک وتهنیت باد..


 

  • ۱ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۹۵

    مولا جان...بیا توافقنامه امضا کنیم


     مولا جان...
     
     بیا توافقنامه امضا کنیم،

    من رآکتور قلبم  را به نامت میکنم،

    تو هم تحریم چشمانت  را از من بردار ...!

     مهدی جان میدانی آقاجان

    خواب مانده ایم ازهمان روز اول

    همان روز در سقیفه، همان موقع کنار در خانه

    میدانی اگر خواب نبودیم کار به پهلوی مادر نمیرسید

    به خار در چشمان پدر نمیرسید ،به جگرِ سوخته مجتبی

    به ظهر عاشورا ،به زندان ،به زهر

    وبه غربت یتیمی نمیرسید
     
    اگرخواب نبودیم کار به انتظار شما نمیرسید...

    💕 یاصاحب الزمان 💕 
    یک طرف دست دعا و یک طرف بارگناه…

    این تناقض ها نمک پاشیده روی زخمتان...

     الهی العفو..

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • جمعه ۲۱ اسفند ۹۴

    ای که یک عمر سرودی تو کجایی!تو کجایی؟

     

    مثل هر بار برای تو نوشتم:
    دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
    و ای کاش که این جمعه بیایی!
    دل من تاب ندارد،
    "همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟ ... تو کجایی؟ تو کجایی..." »

    و تو انگار به قلبم بنویسی:
    که چرا هیچ نگویند
    مگر این رهبر دلسوز، طرفدار ندارد، که غریب است؟

    و عجیب است
    که پس از قرن و هزاره
    هنوزم که هنوز است
    دو چشمش به راه است
    و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
    که گویند
    به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!
    و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!

    *****

    (وجواب امام زمان(عج))

    تو خودت!
    مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
    ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
    تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
    باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،
    ز غمخوارگی و مهر و عطوفت
    تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
    چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
    چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
    چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
    چه کسی راه به روی تو گشوده؟
    چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
    چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...
    و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
    تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
    هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...
    هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.
    خواهش نفس شده یار و خدایت ،
    و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،
    و به آفاق نبردند صدایت
    و غریب است امامت
    من که هستم ،
    تو کجایی؟
    تو خودت ! کاش بیایی
    به خودت کاش بیایی...!

  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • پنجشنبه ۱۴ خرداد ۹۴