صدای پای باران

می نویسم برای آنکس که به زودی می بارد...

درد دل با امام رضا(علیه السلام)

امشــــــب ؛
نه هــــوا خـــراب است ،
نه حـــواســــم پرتــــــ است ،
و نه کسی دلـــم را شکســــتـه...
فقـــــط ....
تمام مــــن

هـــوای کـــمـــی از "تـــــــــو" را دارد

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

(ان شاءالله اگر قسمت بشه راهی مشهدالرضاییم)

  • ۰ پسندیدم
  • ۴ نظر
    • شنبه ۲۸ شهریور ۹۴

    پیکر صدپاره اش بر شانه است

    عشق بود و جبهه بود و جنگ بود

    عرصه بر گُردان عاشق تنگ بود

    هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد

    مادری فرزند خود را هدیه کرد

    در شبی که اشکمان چون رود شد

    یک نفر از بین ما مفقود شد

    آنکه که سر دارد به سامان می رسد

    آنکه که جان دارد به جانان می رسد

    دیده ام ، دستی به سوی ماه رفت

    بی سر و جان تا لقاءالله رفت

    زندگیمان در مسیر تیر بود

    خاک جبهه ، خاک دامنگیر بود

    آنکه خود را مرد میدان فرض کرد

    آمد از این نقطه طی الارض کرد

    هر که گِرد شعله چون پروانه است

    پیکر صدپاره اش بر شانه است

    تن به خاک و بوی یاسش می رسد

    بوی باروت از لباسش می رسد

    دشمن افکنهای بی نام و نشان

    پوکه ی خونین شده تسبیحشان

    کار هرکس نیست این دیوانگی

    پیله وا می ماند از پروانگی

    افشین مقدم

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • جمعه ۲۷ شهریور ۹۴

    شهادت امام جواد علیه السلام تسلیت باد.

    امام جواد علیه السلام می‌فرماید:

    سه خصلت جلب محبت می کند؛انصاف در معاشرت با مردم،همدردی در مشکلات آنها و همراه و همدم شدن با معنویات....

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • جمعه ۲۰ شهریور ۹۴

    حزب اللهی بودن را با همه تراژدی هایش دوست دارم

    فحش اگر بدهند آزادی بیان است،
    جواب اگر بدهی بی فرهنگی است!

    سوالی اگر بکنند آزاد اندیشند،
    سوال اگر بکنی تفتیش عقاید!

    تهمت اگر بزنند در جستجوی حقیقتند،
    جواب اگر بدهی دروغگویی!

    مسخره ات بکنند انتقاد است،
    جواب اگر بدهی بی جنبه ای!

    اگر تهدیدت کنند دفاع کرده اند،
    اگر از عقایدت دفاع کنی خشونت طلبی!

    حزب اللهی بودن” را با همه تراژدی هایش دوست دارم.

    سید مرتضی آوینی

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • چهارشنبه ۱۸ شهریور ۹۴

    باید شهید شد...

    باید شهید شد؛
    وگرنه می‌میریم…



    شهید عزادار نمی خواهد؛
    رهرو می خواهد.



    خون شهید،
    جاذبه خاک را خواهد شکست.

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • سه شنبه ۱۷ شهریور ۹۴

    اینفوگرافیک/نعمت امنیت




    امنیتی که در جمهوری اسلامی حاکم است دشمنان را برآن داشته تا با هر وسیله ممکن این امنیت را برهم بزنند. هرکشوری باید بتواند موجودیت خود را مقابل تجاوزهای احتمالی دشمنان حفظ کند چرا که نیاز اول هر کشور امنیت و آرامش است. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در این اینفوگرافیک به تبیین مسأله «امنیت ملی» از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌پردازد.
    دریافت تصویر
    حجم: 370 کیلوبایت



  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سه شنبه ۱۷ شهریور ۹۴

    یقین داریم خدا ما رو میبینه؟؟(حدیثی بسیار زیبا)

    امام صادق(علیه السلام):

    چنان از خدا خوف داشته باش که گویی او را می بینی.پس اگر تو او را نمی بینی،او تو را می بیند.

    اگر فکر کنی او تو را نمی بیند،کفر ورزیده ای و اگر بدانی که او تو را می بیند و

    در عین حال در مقابل او گناه می کنی،او را خوارترین بینندگانِ به خود قرار داده ای .

    اصول کافی،جلد ۲،ص ۶۷

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • يكشنبه ۱۵ شهریور ۹۴

    خانم های ایرانی

    چارلز دانشجوی انگلیسی با طعنه به دوست وهمکلاسی ایرانی اش همایون گفت:چرا خانم های ایرانی نمی تونن با مردا مصافحه کنن؟؟چرا در اسلام چنین اجازه ای برای خانم ها صادر نشده؟

    همایون لبخندی زد وگفت:ملکه انگلستان می تونه باهر مردی دست بده؟

    چارلز باعصبانیت گفت:نه مگه ملکه فرد عادیه؟؟؟؟؟؟فقط فراد خاص میتونن با ایشون مصافحه کنن!

    همایون هم بی درنگ گفت:خانوم های ایرانی همشون ملکه هستند،ملکه هم که با مردان غریبه مصافحه نمیکنه!!!



  • ۲ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • جمعه ۶ شهریور ۹۴

    مجروحیت خبرنگار صدا وسیما در لاذقیه (سوریه)

    دقایقی پیش مشغول دیدن اخبار بودم که خبری مبنی بر مجروحیت یکی از خبرنگاران ایرانی جگرم را سوزاند.

     محمد حسن حسینی، خبرنگار خبرگزاری صداوسیما که در جریان پوشش خبری عملیات ارتش سوریه در ارتفاعات لاذقیه از ناحیه چشم ،دست وپامجروح شده بود با تلاش تیم پزشکی در بیمارستان دراجی لاذقیه هوشیاری خود را بدست آورد.

    با اینکه این اولین بار بود که ایشان را می دیدم اما صحبت های این مرد بزرگ دلم را آرام کرد ولی کمی ترسیدم،ترسم از این بود که مبادا راه وکلام و عقیده ی این عزیز در میان عقاید پوچ وبی محتوا گم شود .

    ایشان می گفتند:من وصیت نامه خود را قبل از اعزام به سوریه نوشته ام.مهم ترین نکته در آن وصیت پیروی از ولایت است.به گفته ی حضرت امام (رحمت الله علیه)تا زمانی که پشتیبان ولایت فقیه باشید به شما آسیبی نمی رسد،رهبری نماد عزت است ، اگر تمام قدرت های جهان یکی شوند نمی توانند ملتی را که از ولی فقیه خود پشتیبانی می کند از پای در آورند.(اگر کمی به اوضاع کشور های دیگر بنگریدخود به اهمیت این موضوع پی می برید)

    کامران نجف‌زاده خبرنگار باسابقه صداوسیما در پی مجروحیت سید محمد حسینی خبرگار کشورمان در سوریه مطلبی را در فضای مجازی منتشر کرده است.

    نجف‌زاده ضمن انتشار عکسی از خودش و حسینی در رودخانه لیتانی لبنان، چندروز بعد از جنگ سی و سه روزه، نوشت:

     

    «سید محمد حسینی خبرنگار ما در لبنان و دمشق میرزا بنویس نبود. با دل کار می کرد. یک مومن واقعی که اگر پشت سرش شیرجه می زدی خیالت راحت بود که با مخ نمی روی داخل حوض خالی.

     

    حالا از گردن و سر و چشم به شدت مجروح شده. آرزومند شهادت با چهار بچه قد و نیم قد حالا یک قدم به آرمان هایش نزدیک شده.

    سید خبرنگار شجاعی است که آرمان هایش را هنوز نم نگرفته.

    برای سلامتی اش دعا کنیم که خبرنگاری در بحران را از او آموختم و بعدها در عراق و افغانستان و لیبی و سوریه به دادم رسید.»



    و در آخر:

    هدفم از نوشتن این متن،ذکر روحیه ی انقلابی و ولایی این خبرنگار و کلام ایشان در پشتیانی از ولایت فقیه بود.

    انشاءالله بتوانیم در سایه ی رهبری حکیمانه ی امام خامنه ای و تحت توجهات حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)پرچم اسلام راستین را در سراسر جهان به اهتزاز درآورده ومستکبران وجنایتکاران جهان را به ذلت کشانیم ...

    برای سلامتی ایشان وهمه ی خدمتگزاران اسلام ناب محمدی وتعجیل در فرج منجی عالم بشریت صلوات


  • ۲ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • جمعه ۶ شهریور ۹۴

    گل زهرا بیا



    سر راهت در انتظارم …

    برده هجرت صبر و قرارم …

    جز ظهورت ای گل زهرا …

    به خدا حاجتی ندارم…


  • ۲ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • پنجشنبه ۵ شهریور ۹۴

    احادیثی از امام رضا(علیه السلام)

    امام رضا علیه السلام فرمود :

    بکوشید که زمانتان را به چهار بخش تقسیم کنید : زمانى براى مناجات با خدا ؛ زمانى براى تأمین معاش ؛ زمانى براى معاشرت با برادران و معتمدانى که عیب هایتان را به شما مى شناسانند و در دل شما را دوست دارند ، و ساعتى براى کسب لذّت هاى حلال با بخش چهارم توانایى انجام دادن سه بخش دیگر را به دست مى آورید.

    فقه الرّضا علیه السلام ، ص ۳۳۷

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • سه شنبه ۳ شهریور ۹۴

    یا ضامن آهو

                                   آمدم ای شاه پناهم بده/ خط امانی ز گناهم بده

                                 ای حرمت ملجأ درماندگان/ دور مران از دَر و راهم بده

                               لایق وصل تو که من نیستم/ إذن به یک لحظه نگاهم بده




    ولادت حضرت علی بن موسی الرضا،هشتمین امام شیعیان بر شماعاشقان امامت و ولایت تبریک وتهنیت باد...

     
  • ۰ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • سه شنبه ۳ شهریور ۹۴

    مطیع امر رهبریم

    آهن آبدیده را رنگ عوض نمی کند

    چهره انقلاب را جنگ عوض نمی کند

    به خیل دشمنان بگو به کوری دو چشمتان

    مطیع امر رهبری رنگ عوض نمی کند




    کربلا یعنی اطاعت از امام

    گه به حکم او نشستن گه قیام

    کربلا یعنی که یار رهبری

     از حسین عصر خود فرمانبری

     


    گر کرب و بلا نبوده ایم ، حال هستیم

    گر شام  بلا نبوده ایم ، حال هستیم

    ای مردم عالم همگی گوش کنیـد

    تا آخر خون مطیع رهبر هستیم


  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • دوشنبه ۲ شهریور ۹۴

    جنگ نرم




  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • يكشنبه ۱ شهریور ۹۴

    ...

  • ۱ پسندیدم
  • ۳ نظر
    • يكشنبه ۱ شهریور ۹۴

    شهادت امام جعفر صادق(علیه السلام)تسلیت باد

    ۲۵ شوال سالروز شهادت رئیس مکتب جعفری،حضرت امام صادق (علیه السلام)برشماشیعیان وشیفتگان آن حضرت تسلیت باد


    دلم هواى بقیع دارد و غم صادق

    عزا گرفته دل من ز ماتم صادق

    دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم

    زنم به سینه که آمد محرم صادق

    امام جعفر صادق علیه‎السلام:   

    چهار چیز نشانه نفاق است:

                                                   سنگ دلی

                                                                  اشک نریختن

                                                                                   اصرار بر گناه

                                                                                                  حرص بر دنیا .

    الا ای لاله‎ی خوشبو، عزیز آل پیغمبر   

     که بهر دین و قرآنت چنین گردیده‎ای پرپر

    شده زین غم، گل خاتم، مدینه غرق در ماتم     

     دوصد لعنت به آنکس باد که مسمومت نمود از زهر


    در این شب ها بود روشن مزار بى رواق او

    که باشد اشک مهدى چلچراغ حضرت صادق

    خزان هرگز نمى گردد بهار دانش و بینش

    از آن گل ها که بشکفته به باغ حضرت صادق


  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • دوشنبه ۱۹ مرداد ۹۴

    یه داستان واقعی وخواندنی

    همینطوری که داشت راه میرفت ,وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب  کرد:خواهرم حجابت... خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن..
     
    نگاه کرد دید یه جوون ریشو, از همونا که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده...

    به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره, مرتیکه سرتاپاش یه قرون نمی ارزه اون وقت اومده میگه چکار بکنید وچکار نکنید...

    تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش
    خنک بشه,وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم
    فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای
    مسخره ات..

    بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن.. پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیرلب باخدای خودش نجوا کرد

    شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد, گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد..


    فردای اون روز دوباره آینه وآرایش و... بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت...

    توی پارک دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف میکرد و بلند بلند میخندیدند..

    شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد: خانمی برسونیمت...

    لبخند زد و گفت برو عمتو برسون , بعد با دوستش زدن زیر خنده...
    پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یکباره حمله کرد به

    سمت دختر و اون رو به سمت ماشین کشید.. دختر که شوکه شده بود , شروع کرد
    به داد و فریاد, اما کسی جلو نمیومد , اینبار با صدای بلند التماس کرد , اما همه
    تماشاچی بودن,هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو
    ستایش میکردن حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن..

    دیگه داشت نا امید میشد که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه.. آهای
    ولش کن بی غیرت مگه خودت ناموس نداری..وقتی بهشون رسید سرشو انداخت
    پایین و گفت خواهرم شما برو .....و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد...

    دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید یک دفعه با صدای هیاهو به

    خودش اومد و دید یه جوون ریشو, از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن..

    از همونا که به نظرش افراطی بودن, افتاده روی زمین و تمام بدنشغرق به خونه...

    ناخودآگاه یاد دیروز افتاد...

    اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد:

    وقتی خواستن به زور سوارش کنند , همون کسی از جونش گذشت که توی خیابون

    بهش میگفت: خواهرم حجابت..

    همونی که بهش می گفت ریشوی افراطی...

    من از این ریشو های افراطی زیاد میشناسم

     

    نمونه اش:

    .....

  • ۰ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • جمعه ۱۶ مرداد ۹۴

    " مـــادرم اینجا چقدر هوایش ناپاک است "

    آنجـا هجـده ساله ای درد می کشد برای دین ....

    و اینجـا (بعضی) هجـده ساله ها خودشان "درد می شوند" برای دین !

    آنجـا هجـده ساله ای "حـجـابــ" می گذارد تا آزاد کند دیـنش را ازجهالت،

    و اینجـا (بعضی ) هجـده ساله ها "حـجـابــ" برمیدارند

    تا آزاد کنند دنیایشان را برای جهالت!

    آنجـاصورت هجـده ساله ای سیلی میخورد،

    ازبس که میماند پایِ امام زمانه اش!

    و اینجـا (بعضی )هجـده ساله ها سیلی میزنند

    به صورت امام زمانشان،از بس که می دَوَند دنبال شیطان نفسشان!

    آنجـا هجـده ساله ای پرپر شد تا امروز بشود الگوی زنان شیعی،

    اما اینجـا (بعضی) هجـده ساله ها بال بال می زنند

    تا الگو بردارند از زنان متحجر غربی


  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • پنجشنبه ۱۵ مرداد ۹۴

    چادری ها

    در این هوای گرم تابستانه، چه زیبا دینداری می کنند بانوان چادری.

    در این فصل گرم که که همواره با بی کفایتی مسئولین، خیابان ها عرصه جولان عده ای بی حیا با لباس های زننده ! می شود چه زیبا درس دینداری و استقامت می دهند بانوان چادری و تعبیر

    می کنند( فَاستَقِم کَما أُمِرتَ ) را.


    باید بوسه زد بر نجابت قدم هایی که برمیداری…

    چهره معصومانه ات زیر نقاب چادر،

    گنج وجودی پنهان کرده پشت چادرت،

    نجابت صدایت،

    صلابت گام هایت،

    دل رحیمت،

    رفتار زهراگونه ات تماما،

    بوی عطر خدا می دهد…

    این را برای خودت حفظ کن

  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • پنجشنبه ۱۵ مرداد ۹۴

    بدون شرح...(شهدا)

    عادت داشت پیشانی شهدا را ببوسد.

    وقتی شهید شد بچه ها تصمیم گرفتند به تلافی آن همه محبت، پیشانی اورا غرق بوسه کنند.

    پارچه را که کنار زدیم پیکر بی سر او، دل همه ی ما را آتش زد . . .
    -------------------
    پسرش که شهید شد،دلش سوخت...

    آخه یادش رفته بود برای سیلی ای که تو بچگی بهش زده بود ،عذر خواهی کنه...

    با خودش گفت"جنازه شو که اوردن صورتشو می بوسم"

    آوردنش ... ولی ...

                                   "سر نداشت"
    ---------------------

                        آب آسایش گاه را قطع کردند. آب را جیره بندی کردیم. کل آبمان توی یک سطل بود. به                                                  هرنفرپنج تا قاشق می رسید. سهم آن روزرا خوردیم وخوابیدیم.          

    ب                 بیداربودم. خودم را زده بودم به خواب.

                        یکی بلند شد برود آب بخورد. به خودم گفتم « بی خیال. شتردیدی ندیدی. شاید طفلکی خیلی                                         تشنه ش شده.»

                         تا دم سطل هم رفت. نخورد. برگشت توی جاش خوابید.



           

  • ۲ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • پنجشنبه ۱۵ مرداد ۹۴

    موعظه های آیت الله بهجت


    طاعت و معصیت :

    رشته ی کارها در طاعت ومعصیت است.اگر در طاعت گام اول برداشته شود،به دنبال آن توفیق برداشتن گام بعدی طاعت به انسان دست می دهد،واگر در معصیت باشد،گام دوم هم زمینه ی معصیت خواهد بود.

     توفیق تهجد:

    ما برای اوقات خواب خود افسوس می خوریم که چرا برای نماز شب بیدار نمی شویم. در صورتی که اوقات بیداری رابه غفلت می گذرانیم،زیرا اگر در بیداری به توجه وبندگی مشغول بودیم،توفیق بیداری شب رانیز برای تهجدوخواندن نافله ی شب وتلاوت قران پیدامی کردیم.

    خواستن :

    اگر مزاج انسان علیل ومریض باشد ،با پند واندرز علاج او امکان پذیر نخواهد بود،وگل گاو زبان وبنفشه او را علاج نخواهد کرد.مگر میشود ما خدا را بخواهیم و او ما را رهاکند،و به خود راهنمایی نکند؟؟

    پوشاننده باشید:

    بهتر این است که به جای ایراد گرفتن به فکر برطرف کردن عیوب خود باشیم.باید راه توفیق را پیدا کرد.اگر به آن نرسیم،زندگی برباد خواهد رفت.توافق هم در پشت پرده ی یک گذشت،مخفی است.

    مواظب خوردوخوراک خود باش:

    ابو علی سینا می گوید:گرسنگی کشیدن بیشتر موجب صحت می شود تا پرخوری وسیری. انسان می تواند بارعایت آداب شرعی ودستورهای دینی ،از اطبا مستغنی شود.آقایی به فرزندش تذکر می داد:هر روز صبح یک عدد سیب میل کن وکاری به دکتر نداشته  باش.انسان اگر داء ودوای خود را تشخیص دهد ،هیچ ضرری به او نمی رسد.حداقل باید احتیاط کند. 

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • يكشنبه ۱۱ مرداد ۹۴

    الو الو کربلا

    دویدم و دویدم
    سر کوچه رسیدم
    بند دلم پاره شد
    از اون چیزی که دیدم

    بابا میون کوچه
    افتاده بود رو زمین
    مامان هوار می‌زد
    شوهرمو بگیرین

    مامان با شیون و داد
    می‌زد توی صورتش
    قسم می‌داد بابا رو
    به فاطمه به جدش

    تو رو خدا مرتضی
    زشته میون کوچه
    بچه داره می‌بینه
    تو رو به جون بچه

    بابا رو دوره کردن
    بچه‌های محله
    بابا یهو دویدو
    زد تو دیوار با کله

    هی تند و تند سرشو
    بابا می‌زد به دیوار
    قسم می‌داد حاجی‌و
    حاجی گوشی‌و بردار

    نعره‌های بابا جون
    یه هو پیچید تو گوشم
    الو الو کربلا
    جواب بده به گوشم

    مامان دویدو از پشت
    گرفت سر بابا رو
    بابا با گریه می‌گفت
    کشتند بچه‌هارو

    بعد مامان‌و هولش داد
    خودش خوابید رو زمین
    گفت که: مواظب باشید
    خمپاره زد بخوابید

    الو الو کربلا
    کمک می‌خوام
    حاجی جون
    بچه‌ها قیچی شدن

    تو سینه و سرش زد
    هی سرشو تکون داد
    رو به تماشاچیا
    چشماشو بست و جون داد

    بعضی تماشا کردن
    بعضی فقط خندیدن
    اونایی که از بابا
    فقط امروزو دیدن

    جلو بابا دویدم
    بالا سرش رسیدم
    از درد غربتِ اون
    هی به خودم پیچیدم

    درد غربت بابا
    نشونه‌های درده
    درد غربت بابا
    غنیمت از نبرده

    شرافت و خون و دل
    نشونه‌های مرده
    ای اونایی که هنوز
    دارید بهش می‌خندید

    برای خنده‌هاتون
    دردشو می‌پسندید
    امروزشو نبینید
    بابام یه قهرمونه

    یه روز به هم می‌رسیم
    بازی داره زمونه
    موج بابا کلیده
    قفل دره بهشته

    یه روز پشیمون می‌شید
    که دیگه خیلی دیره
    گریه‌های مادرم
    یقتونو می‌گیره

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • جمعه ۹ مرداد ۹۴

    کلیپ صوتی" ایستادیم"

    سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در این صوت می‌شنوید:

    * آنچه من به ملّت ایران میخواهم عرض بکنم [این است] : جمهوری اسلامی به توفیق الهی و به حول و قوّه‌ی الهی، مقتدر و قوی است، روزبه‌روز هم قوی‌تر شده است. ده سال، دوازده سال است که شش دولت بزرگ جهانى -که از لحاظ ثروت اقتصادى و غیره، جزو کشورهاى مقتدر دنیا محسوب میشوند- اینها نشسته‌اند در مقابل ایران، با هدف اینکه ایران را از پیگیرى صنعت هسته‌اى خودش باز بدارند؛ این را صریحاً گفته‌اند. هدف واقعى آنها این است که پیچ‌ومهره‌هاى صنعت هسته‌اى بکلّى باز بشود؛ این را سالها پیش هم به مسئولین ما صریحاً بیان کردند، الان هم در همین آرزو هستند. ده سال، دوازده سال کشمکش با جمهورى اسلامى، نتیجه‌[اش] این شد که این شش قدرت، امروز ناچار شدند که گردش چند هزار سانتریفیوژ را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامه‌ى این صنعت را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامه‌ى تحقیقات و توسعه‌ى این صنعت را تحمّل کنند. تحقیق و توسعه‌ى صنعت هسته‌اى ادامه خواهد یافت؛ گردش صنعت هسته‌اى ادامه خواهد یافت؛ این چیزى است که آنها سالها تلاش کردند، [ولى] امروز روى کاغذ آوردند و امضا دارند میکنند که حرفى ندارند. این معنایش چیست جز اقتدار ملّت ایران؟ این بر اثر ایستادگى ملّت، مقاومت ملّت، و بر اثر شهامت و ابتکار دانشمندان عزیز ما است. رحمت خدا بر شهریارى‌ها و رضائىنژادها و احمدى روشن‌ها و علیمحمّدى‌ها؛ رحمت خدا بر شهداى هسته‌اى، رحمت خدا بر خانواده‌هاى اینها، رحمت خدا بر ملّتى که پاى حرف حقّ خود و احقاق حقّ خود مى‌ایستد.
    خطبه‌های نماز عید فطر

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • جمعه ۹ مرداد ۹۴

    چادرم...


    این چادر را

    و این حجاب را

    خودم دوست دارم

    نه به اجبار پدر

    و نه به قانون مدرسه

    من خود این چادر را

    و این سیاهی تمام قد را

    دوست دارم

    و حاضر نیستم

    با تمام آرزوهای رنگارنگ دنیا

    و با تمام راحتی ها

    یا راحت تر بگویم

    حاضر نیستم با تمام دنیایم عوضش کنم

    حجابم مال من است

    حق من است

    چه در گرماهای آتش گونه

    و چه در سرماهای سوزناک

    درست است …گرم است …

    اما به خنکای تابستان هم نمیفروشمش

    دست و پاگیر ؟

    خب باید دست و پا را بگیرد،

    از دست درازی ها و قدم های اشتباه...

    من چادری ام

    حقش

    احساسش

    دنیایش

    و آرامشش را با نگاه های سنگین عوض نمیکنم

    هر چه باشم و هر کجا باشم من چادری هستم

    و چادرم را...دوستش دارم

    مهدویت

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • جمعه ۹ مرداد ۹۴

    مناجات های خواجه عبدالله انصاری۲

    الهی ضعیفان را پناهی ؛ قاصدان را بر سر راهی ؛ مومنان را گواهی ؛ چه عزیز است آنکس که تو خواهی!
    الهی هر که ترا شناسد ؛ کار او باریک و هر که ترا نشناسد ؛ راه او تاریک .
    الهی توانائی ده که در راه نیفتیم و بینائی ده که در چاه نیفتیم .
    الهی بر عجز خود آگاهم و بر بیچارگی خود گواهم ؛ خواست خواست توست ؛ من چه خواهم .

    **********

    الهی اگر چه بهشت چون چشم و چراغ است
    بی دیدار تو درد و داغ است.
    دوزخ بیگانه را بنگاه است.
    وآشنا را گذرگاه است
    وعارفان را نظرگاه است
    الهی اگر مرا در دوزخ کنی دعوی دار نیستم،واگر در بهشت کنی بی جمال تو خریدار نیستم.
    الهی!
    من به حور و قصور ننازم،اگر نفسی باتو پردازم،از آن هزار بهشت سازم.

    ***********
    الهی!خواندی تاخیر کردم.فرمودی،تقصیر کردم.عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.اگر گوییم ثنای تو گوییم.اگر جوییم رضای تو جوییم.
    الهی!گفتی کریمم،امید بدان تمام است.تا کرم تو در میان است،نا امیدی حرام است.

    حکیمانه





  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • جمعه ۹ مرداد ۹۴

    شهیدی که در عشق خدا سوخته

    کلام آیت الله جوادی آملی در خصوص شهیدتورجی زاده

    شهید سید محمد حسین نواب روحانی وارسته‌ای که در سال 73 در منطقه بوسنی به شهادت رسید نقل کردند: تعریفش را از برادرم که همرزم او بود زیاد شنیده بودم، یک‌بار یکی از نوارهایش را گوش دادم؛ حالت عجیبی داشت.از آنچه فکر می‌کردم زیباتر بود؛ نوایی ملکوتی داشت؛ بعد از آن همیشه در حجره به همراه دیگر طلبه‌ها نوارهایش را گوش می‌کردیم.بسیاری از دوستان مجذوب صدای او بودند، دعای کمیل و توسل او مسیر زندگی خیلی از افراد را عوض کرد.

    شب بود که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم، دعای توسل شهید تورجی زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود، صدای در آمد بلند شدم و در را باز کردم، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما حضرت آیت الله جوادی آملی پشت در است؛ با خوشحالی گفتم بفرمایید.ایشان هم در نهایت ادب قبول کردند و وارد شدند،البته قبلاً هم به حجره‌ها و طلبه‌هایشان سر می‌زدند.سریع ضبط را خاموش کردیم، استاد در گوشه‌ای از اتاق نشستند، بعد گفتند :اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید.صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود.استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست؟گفتم : محمد رضا تورجی زاده.استاد پس از کمی مکث فرمودند :ایشان(در عشق خدا) سوخته است.گفتم : ایشان شهید شده. فرمانده گردان یا زهرا (سلام الله علیها) هم بوده.استاد ادامه داد:ایشان قبل از شهادت سوخته بوده.
  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • جمعه ۹ مرداد ۹۴

    چادرمشکی من(چرا مشکی)

    بعضی از افراد هستند که گاهی سیاه می پوشند اما نه برای عزا و ماتم، بلکه برای مشخص کردن مرزها وحریم های اجتماعی.

    چرا مشکی؟ 

    اگر چادری باشید بارها شنیده اید که “چرا مشکی؟ گرمتون نمیشه با این چادر مشکی تو تابستون؟” یا این که «دلتون نمیگیره همش مشکی می پوشید؟» در مقابل موج این سوال ها عده ای تسلیم این حرف ها می شوند و تلاش می کنند تا یک تنه به مبارزه علیه چادر مشکی بروند و به جای استفاده از چادر سیاه معمولی، چادرهایی با رنگ های نامتعارف مثل بنفش، قهوه ایی و… سر کنند بدون این که بدانند رنگ مشکی چادر خودش کامل کننده حجابشان است.  

    چادر مشکی من نماد چیست؟ 

    نکات ظریفی در رابطه با روانشناسی رنگ چادر مشکی وجود دارد که آن را خاص می کند. اطلاع داشتن از این نکات کمک می کند تا در مقابل سوالات افراد عیب جو، جواب هایی محکم داشته باشیم. 

    ۱وارد حریم من نشو!

    در روانشناسی رنگ ها می خوانیم که “سیاه، نمایانگر مرز مطلق است.” لذا آن که سیاه می پوشد، می خواهد نشان دهد که مرزی را ایجاد کرده است. اما این که این مرز برای چیست، در موقعیت های مختلف ممکن است متفاوت باشد. گاه لباس سیاه را در ماتم وعزا می پوشند، برای آن که نشان دهند بین آن ها و عزیزانشان فاصله افتاده و مرز زندگی آن ها را از هم جدا کرده است و یا برای آن که نشان دهند در حریم خانه و خانواده آن ها حادثه ای رخ داده که انجام برخی از کارهای معمولی که سایر خانواده ها انجام می دهند برای آن ها میسر نیست.

    اما گاهی هم سیاه می پوشند نه برای عزا و ماتم، بلکه برای مشخص کردن مرزها و حریم های اجتماعی و حجاب یک خانم مسلمان یا چادر سیاه از این دسته است.

    وقتی که خانمی چادر مشکی به سر می کند و با وقار و متانت تمام قدم پا به عرصه اجتماع می گذارد با این نحوه پوشش می خواهد نشان دهد که هر کسی حق ندارد به این حریم پاک و مقدس و خصوصی وارد شود. این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است. نه جای هرزگی، آلودگی و هوسبازی.

    لذا چادر مشکی به منزله حرمت و احترام است. مرز ادب، کرامت، حیا و عفت است. مرز آداب است و نشان می دهد که در این محدوده باید حریم نگه داشت و به صاحب حرم با دیده احترام و ادب نگریست.

    از نظر روانی نیز وقتی انسان پارچه سیاهی را می بیند دیگر چندان رغبتی به نگاه کردن پیدا نمی کند و خود به خود نظر برمی گرداند. نگاه به رنگ های روشن چشم را باز و مشاهده و تمرکز بر دیدن را چند برابر می کند. به عبارت دیگر از دیدگاه روانشناسی رنگ ها، با نگاه به رنگ های تیره به ویژه رنگ سیاه که بی رنگی مطلق است تقریبا تمام رغبت ها از بین می رود.

    بنابراین باید به روانشناسی و جامع نگری زن ایرانی آفرین گفت که برای حفظ حرمت، عفت و پاکدامنی خود و هم چنین پاسداری از مرزهای خود و جامعه اش و برای سالم سازی محیط  اجتماعی خویش بهترین حجاب یعنی چادر و مناسب ترین رنگ یعنی مشکی را انتخاب کرده است.

     

    ۲- سیاه به معنای (نه) بوده و نقطه مقابل (بله) یعنی سفید است

    با این نگاه باید گفت: آن کسی که در مقابل نامحرم سیاه می پوشد در واقع می خواهد به او “نه” بگوید و آن کسی که رنگ سفید، رنگارنگ و جذاب می پوشد، راه نگاه ها را به سوی خود بازمی گذارد و در واقع خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاه های هرزه و آلوده قرار می دهد و وسیله آلودگی و انحراف خود وجامعه را فراهم می کند.

    ماکس لوشر متخصص در روانشناسی رنگ ها معتقداست: “سفید به صفحه خالی می ماند که داستان را باید روی آن نوشت ولی سیاه نقطه پایانیست که در فراسوی آن هیچ چیز وجود ندارد.”

    بنابراین زنی که در برابر نامحرم در بیرون از خانه لباس سفید و رنگارنگ می پوشد، از ایمنی کمتری برخوردار است ولی زنی که چادر سیاه می پوشد حداکثر ایمنی را برای خود ایجاد کرده است و نشان می دهد که اینجا نقطه پایان نگاه های نامحرمان است و در فراسوی این پوشش جایی برای نفوذ نگاه ها و نیت های ناپاک نیست.

    در جای دیگری در بحث روان شناسی رنگ ها می خوانیم که: “سیاه نشانگر ترک علاقه یا انصراف نهایی بوده…و از تاثیر قوی بر هر رنگی که در همان گروه قرار گرفته باشد برخوردار است و خصلت آن رنگ را مورد تاکید و اهمیت قرار می دهد.”

    از این رو کسی که چادر مشکی می پوشد، می خواهد با رنگ سیاه چادر دائما جلوه و نمای خود را نفی کند و خود را از نگاه های دیگران دور نگه دارد. رنگ مشکی چادر او نشانگر ترک علاقه یا انصراف نهاییست. یعنی چادر مشکی به نگاه های نامحرم می گوید هیچ جایگاهی برای نگاه شما در من وجود ندارد و من کاملا از شما منصرف و روی گردانم و به دیگران می گوید که نگاه شما به سوی من جز ضرر برای خودتان و من حاصل دیگری ندارد.

    وقتی رنگ مشکی در کنار رنگ دیگری قرار می گیرد تاثیر آن رنگ را تقویت کرده و خصلت آن رنگ را مورد تاکید و اهمیت قرار می دهد. به عنوان مثال اگر لباس سیاهی در کنار یک پنجره رنگین آویزان باشد، هر بیننده ای که به آن سو بنگرد نگاه او بطرف پنجره جلب خواهد شد و به لباس توجهی نخواهد کرد. این امر بخاطر آن است که رنگ سیاه لباس، خاصیت خود را نفی کرده و در عوض خاصیت رنگ پنجره را تقویت نموده است.

    به همین علت وقتی خانمی چادر مشکی به سر می کند و در خیابان راه می رود، ناظری که از دور به او و اشیا رنگی اطراف مثل اتومبیل ها، مغازه ها وغیره (مانند خانمی که با لباس رنگارنگ در اجتماع حاضر شده است) نگاه می کند، بی اختیار اشیا و پوشش رنگی نظر او را به خود جلب کرده و در بسیاری اوقات شخص بیننده اصلا به آن رنگ مشکی توجه نکرده و رد می شود. بانوانی که می خواهند به بهترین نحو عفت و پاکدامنی خود را حفظ کنند و تیرهای زهر آلود نگاه غیرخودی را دفع کنند؛ حجاب برتر یعنی چادر را برگزیده اند. بنابراین بهترین حجاب زنان در بیرون از خانه و در محیط اجتماع و به طور کلی در برابر نامحرمان چادر مشکی است که علم روان شناسی نیز آن را تایید می کند.

    پس به این نکته پی می بریم که مشکل بسیاری از افراد رنگ چادر نیست؛ چرا که اگر کسی بخواهد با حجاب باشد با توصیف بالا قطعا چادر مشکی را در اولیت اول خود قرار می دهد و می توان بیان کرد؛ کسانی که به رنگ مشکی چادر خرده می گیرند مشکل اصلیشان خود چادر است!

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • پنجشنبه ۸ مرداد ۹۴

    شهید و ولایت فقیه

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • پنجشنبه ۸ مرداد ۹۴

    بابا جان داد

    اول پاییز بود و در کلاس
    دفتر خود را معلم باز کرد
    بعد با نام خدای مهربان
    درس اول آب را آغاز کرد
    گفت بابا آب داد و بچه ها
    یک صدا گفتند بابا آب داد
    دخترک اما لبانش بسته ماند
    گریه کرد و صورتش را تاب داد
    او ندیده بود بابا را ولی
    عکس او را دیده در قابی سپید
    یادش آمد مادرش یک روز گفت
    دخترم بابای پاکت شد شهید
    مدتی در فکر بابا غرق بود
    تا که دستی اشک او را پاک کرد
    بچه ها خاموش ماندند و کلاس
    آشنا شد با سکوتی تلخ و سرد
    دختری در گوشه ای آهسته باز
    گفت بابا آب داد و داد نان
    شد معلم گونه هایش خیس و گفت
    بچه ها بابای زهرا داد جان
    بعد روی تخته سبز کلاس
    عکس چندین لاله زیبا کشید
    گفت درس اول ما بچه ها
    درس ایثار و وفا ، درس شهید
    مشق شب را هر که با بابای خود
    باز بابا آب داد و نان نوشت
    دخترک اما میان دفترش
    ریخت اشک و “داد بابا ، جان” نوشت

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • پنجشنبه ۸ مرداد ۹۴

    آقا اجازه … شهید …




    من می خواهم در آینده شهید بشوم …
    معلم پرید وسط حرف علی و گفت : ببین علی جان موضوع انشا این بود که در آینده می خواهین چکاره بشین ، باید در مورد یه شغل یا کار توضیح می دادی !!! مثلا پدر خودت چه کاره است ؟
    آقا اجازه … شهید …

    (تصویر:شهیدمدافع حرم علی اکبر عربی،ازشهدای استان مرکزی)


  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • چهارشنبه ۷ مرداد ۹۴